𝕻𝖆𝖗𝖙 23

529 146 70
                                    

_تو اونی هستی که باید باهاش ازدواج کنم؟

صدایی نسبتا ملایم، بم و مردونه به گوش هاش رسید و باعث شد جیمین از جا بپره، لباش رو متعجب جمع کنه و ابرو بالا بندازه...

با دیدن اون فرد غریبه حواسش رو جمع کرد و رسمی تر روی صندلی نشست.

خب باید اعتراف میکرد به کل تصوراتش پودر شد، اون مرد خوشتیپ، جذاب و...
داشت واسه خودش چه زری میزد؟
نه اون اصلا جذاب و خوشتیپ نبود!
شبیه جونگ‌کوک هم نبود!
شبیه؟
اره خب اون یه جورایی به جونگ‌کوک شباهت داشت، چشمای تیله ایش و لب ها و نوع نگاهش...
حتی طرز نشستنش هم با مرد خاکستریش شباهت داشت.

_هی؟ اگه خسته کننده شد بگو ژست دیگه ای واست بگیرم!

اون مرد با تیشرت کرم رنگ و تک کت قرمزش و شلوار زاپ دار مشکی و موهای پرکلاغی و نوع نگاه خیره و اشناش روبه روش نشسته بود و منتظر بود تا جیمین دست از نگاه آنالیزگرش برداره و حرف بزنه.

_هان؟

ولی انگار گند زد.
اون مرد خوشتیپ چشم چرخوند و بالا تنه ش رو با حالتی عصبی جلو داد و با اخم توپید:

_خودت رو جمع کن خوشگله... اومدیم حرف بزنیم یا اینکه قرار بوده من بشینم و تو همش بهم زل بزنی؟

وقتی جیمین این رو شنید متقابل اخم شدیدی کرد و دست در سینه گره زد.
حالا دیگه حواسش کاملا جمع اون مرد بود، باید کلمات مناسبی به لب میاورد تا از همون ابتدای مکالمه بتونه تاثیرش رو به خوبی بزاره.
البته با حذف خنگ بازی های چند دقیقه پیشش!

_عذرمیخوام آقای-..؟

مرد جذاب دست به سینه به صندلی تکیه داد و بعد از مکث کوتاهی اسمش رو گفت:

_هیون...

جیمین سر تکون داد و مکالمه ش رو ادامه داد:

_خب هیون شی... من نیومدم ازت تعریف کنم و-..

_تو همین الانش هم کلی ازم تعریف کردی خوشگله؟

_چی؟

هیون نیشخند زد و همزمان که دستش رو برای گارسون تکون میداد، گفت:

_نگاهت! تو با نگاه خیره و عجیب غریبت کلی از استایل و تیپ و قیافم تعریف کردی، پس انکار نکن چون خودتم میدونی خیلی ضایع بودی! اینطور نیست خوشگله؟

جیمین کوتاه و عصبی پلک زد و زیر لب به خودش ناسزا گفت، واکنشش زیر نگاه هیون پنهون نموند و همین باعث تشدید نیشخندش شد... هیون داشت از این مکالمه و سر به سر گذاشتن خوشگل کیوتِ روبه روش کم کم لذت میبرد.
شاید ازش خوشش هم اومد هان؟ اوه نه! اون با وجود خوشگل بودنش هیچ تایپ ایده آل هیون نبود!

شرط میبست موجود روبه روش روزی چندبار به بارهای مختلف میره تا خودش رو به اوج لذت برسونه، معلوم بود هیچ به کتاب و قهوه های صبحگاهی و راه رفتن روی شن های ساحل با پای برهنه علاقه نداره.
حدس میزد تنها تفریحش نوشیدن سوجو باشه.

𝐶𝑖𝑔𝑎𝑟𝑒𝑡𝑡𝑒Where stories live. Discover now