Part¹⁰🎄

56 6 6
                                    

برای چند دقیقه ای انگار دنیا استوپ شده بود و چشم هاشون فقط همدیگرو میدید که ..
تهیونگ سکوت رو شکست: سلام

تهیونگ مشغول در آوردن بسته های شکلاتی که برای جیمین آورده بود،بود
بفرما! هرچی شکلات پیدا کردم،برات خریدم!
جیمین دو بسته رو برداشت و نگاهی کرد
تهیونگ غافلگیرانه لب زد:و... دوتا جعبه مشکی یکی سایز کوچیک و یکی متوسط روی میز جلوی جیمین گذاشت
جیمین همونجور که جعبه رو برمیداشت پرسید: این چیه؟
تهیونگ چیزی نمیگفت تا خودش باز کنه
جیمین جعبه رو باز کرد و سوپرایز شد..واو
تهیونگ لبخندی از رضایت زد..اینجوری میتونی موسیقی متن هات رو بنویسی
دفترچه ای برای نوشتن جیمین که اونو کاملا ذوق زده کرده بود
و جعبه دوم رو خود تهیونگ باز کرد..روانویس برای نوشتن..
جیمین همونطور که دفترچه شو نگاه میکرد طلبکارانه از تهیونگ پرسید:نمیشد حداقل یه بار پیام بدی؟
با لبای آویز ادامه داد..واقعا نگرانت بودم
تهیونگ: منم سعی کردم،ولی واقعا ارسال نمیشد...به محض اینکه هواپیما فرود اومد،به این فکر میکردم که باهات تماس بگیرم..
جیمین شکاک نگاهش کرد
تهیونگ انگشتو اشارشو سمتش گرفت و ادامه داد: ولی تصمیم گرفتم اینکارو نکنم و بخاطر همینم الان صورت سوپرایز شده ات رو میبینم!
جیمین ایشی کرد
تهیونگ ادامه داد..فکر میکنم اون وو هیونگ خوب نقش بازی کرده که تونسته تو رو گول بزنه!
جیمین حرصی جوابشو داد: آره..واقعا گولش رو خوردم!
نگاه جیمین روی دسته گل چرخید..خب چی شد؟ فکر میکردم یک سال دیگه هم باشی..
تهیونگ: بنزما یه سری مشکلات شخصی داشت،بخاطر همینم برنامه یکم عوض شد..ده روز دیگه دوباره توی پراگ همدیگه رو میبینیم..بخاطر همینم یه مدت کوتاهی برگشتم که روی عکسایی که گرفتم،کار کنم!
جیمین ناراحت که اینطوری گفت.. یه ۱۰ روز!
تهیونگ ناگهانی نزدیک جیمین شد..اون راستی،ته یون!
مشتی به شونه ش زد و گفت: شنیدم برای ته یون متن آهنگ مینویسی! واقعا حرف نداری،جیمینا
با شنیدن این خبر توی خیابونا داد میزدم!
جیمین لبخندی از غرور زد و تهدید وارانه گفت: قول دادیا که هر روز گوش کنی!
تهیونگ هومی کرد
حتی وقتی خوابی،باید رو پخش بزاری
معلومه
کمک به حق امتیازم!
قول میدم که انجامش بدم
تهیونگ دستشو روی سر جیمین گذاشت..خیلی بهت افتخار میکنم
جیمین چینی روی بینیش داد
میدونستم که میتونی انجامش بدی،رفیق!
تهیونگ گوشیشو در اورد و بعد دیدن ساعت رو ب جیمین گفت: لباس بپوش.باید بریم!
چی؟ کجا؟ جیمین پرسید
تهیونگ دسته گل رو برداشت و به سمت در خروج رفت و به جیمین فهموند بجنبه..

*در رستوران زوج متاهل*
جیسو همونطور که ظرف غذا رو میاورد با صدای بلندش حرفاش هم میزد: حالا که برگشتی رستوران نورانی شده!
کنار تهیونگ نشست و پرسید: ولی چرا انقدر یهویی برگشتی؟
خب،بخاطر اینکه.. زیر میز خم شد جعبه ای سفید با روبان صورتی اورد بیرون و همزمان با اون جیمین هم دسته گل رو از زیر میز بیرون کشید و همزمان جلوی صورت جیسو قرار گرفتن
جیسو از ذوق پرسید اینا چیه؟ و دسته گل رو از جیمین گرفت و تهیونگ و جیمین براش دست زدن تولدا مبارک میگفتن
ممنون
جیمین: باهم گرفتیم
جیسو جعبه هدیشو باز کرد و  ست گردنبند و دستبند نقره زیبایی که داخلش بود رو دید ..امسال داشتم بیخیال کادو گرفتن میشدم! مرسی بچه هاا
جیمین: جین هیونگ دیر میکنه؟
جیسو با لحن حرصی در جوابش گفت: امروز رفت دیدن پدر و مادرش..فردا برمیگرده! با اینکه واقعا لازم نیست برگرده
تهیونگ به بهانه صحبت کردن با گوشیش اونجا رو ترک کرد
جیسو مشغول بستن دستبندش بود..و نصیحت کردن جیمین.. جیمینا،هیچوقت ازدواج نکن و تنها بمون..
من یه نمونه بارزم که چرا نباید اینکارو بکنی!
جیمین: توی روز تولدت اینجوری نکن!
یهویی برقا و صدای موسیقی همزمان قطع شد
جیسو: چی شد؟ چه خبره؟
جین با گیتاری ب دست و صدای جذابش که درحال خوندن یه موسیقی عاشقانه بود وارد رستوران شد
روی سرش کلاهی از شونه تخم مرغ به همراه تخم مرغ هاش بود و پشت سرش تهیونگ با کیک تولد دست و پنجه نرم میکرد
جیسو خجالت زده شده بود
جین : 🎵من،کیم سوکجین،تا ابد تخم مرغ توئم🎵
🎵و کیم جیسو،تو تا ابد رول منی🎵
🎵امروز تولدته..این سوپرایز کوچولو رو برات آماده کردم🎵
جیسو خنده ش بند نمیشد و از رمانتیک بودن شوهرش لذت میبرد
🎵لطفا قبولش کن🎵
تادااا جین انگشتر نقره درخشانی رو از لبه گیتار در آورد و زانو زد و رو به جیسو : تولدت مبارک
همه افراد توی رستوران واو چه سوپرایزی! همه شوکه شده بودن و دستی زدن برای زوج متاهل عاشق
جیسو نگاهی به انگشترش کرد و گفت: خب سر این یکی چندتا قسط داریم؟
جین که توقع همچین چیزی نداشت.‌..از کارت مامانم استفاده کردم میتونیم بعدا راجع بهش حرف بزنیم!
بهم بگوو
تهیونگ با کیک تو دستش جلو اومد..شمعارو فوت کن شمع ها دارن آب میشن
جیسو باشه ای گفت و تو سه شماره فوتشون کرد
جیمین: تولدت مبارک اونی
تولدت مبارک
جیسو تو پوست خودش نمی گنجید و تشکری کرد و خجالت زده رو به سه تاشون گفت: واقعا که،کی واسه همه اینا برنامه ریزی کردین؟
سوکجین: ببخشید که دوباره مجبور شدیم تو رستوران برگزار کنیم سال بعد بیا بریم جزیره ججو!
جیسو در جوابش باشه ای گفت ..حالا که تو مود خوبی هستم..یه قلاب ماهیگیری جدید برات میگیرم!
جیمین و تهیونگ: واو هیونگ
جین دوباره فاز خوانندگی برداشت
جیسو: باشه کتونی های جدید هم برات میخرم! فقط خوندن رو تمومش کن
بسه

CHRISTMAS TREE // VMINWhere stories live. Discover now