قیام

165 32 3
                                    

سایه های تیره که از لامپ های کم نور و نارنجی رنگ خیابان جان گرفته بودند ، نشان از خط آینده در خیابان های سئول می دادند. با گذشت زمان،دراینجا اتفاقات بسیاری افتاده ، باورهای بسیاری تغییر کرده و حتی دولت که پیش از این به هیچ چیز جز یک جیب پر پول اهمیت نمیداد، شروع به حرکت، تحقیق و اقدام کرده بود.
قتل های پی در پی در گذشته نادیده گرفته میشد و متخصصان نتیجه گرفته بودند که این قتل ها توسط تعدادی حیوان وحشی انجام شده .تحقیقات بیشتر ثابت کرد اونها اشتباه کرده اند، چون بسیاری از جانوران وحشی که می تونند این قتل های وحشیانه را انجان بدهند در نزدیکی شهر زندگی نمیکردند.
قتل عام شهروندان بیشتر، در زمان های مختلف و مناطق مختلف پیدا می شد. اما هیچ ردی و الگویی از مظنون این کشتار بی رحمانه در دست نبود. درنهایت ، یک شب خاص آنها را به روشن شدن موضوع و نتیجه گیری رساند......
...رد خونیه دستی بر روی پیراهن یکی از قربانی ها، که مال خود قربانی نبود....
قاتل یک انسان بود.
جستجو برای این قاتل سریالی بدون هیچ سرنخی آغاز شد، البته جزعکسی که از آن رد دست خونی داشتند. خنده دار بود که آنها در کاملا درتاریکی جستجو می کردند -بدون هیچ رد و سرنخی- بدون هیچ تصوری از این که چهره قاتل چگونه به نظرمیرسه ، با احساس ترس و نگرانی از این که چه کسی می تونه قربانی بعدی باشه.
***
مبارزاتشون، سرگرمی اونها بود، جیغ و فریاد، موسیقی اونها بود، زندگی شون ، در غذا خلاصه شده بود، و درد مردم رضایتشون بود.حالا ترس مردم هم براشون افتخار شده بود.
این همون چیزی بود که اونها خواستند، چیزی که آرزوشو را داشتند، چیزی که براش زندگی می کردند....
با شنیدن گریه دیگران ،اشک خودشون رو پاک میکردند....
درد و رنجش مردم باعث میشد درد هاشون تسکین پیدا کنه....
و گرفتن جان ادم ها یه زندگیشون معنا میداد....
مگر جز این ،هدفی برای زندگی وجود داره؟

در یک شب بارانی که ترافیک شدید در هر دو خط خیابان به چشم میخورد ، در میان عبور مردم در پیاده رو،بوق ماشین ها و همهمه شهروندان، اخباری که از رادیو و تلویزیون پخش میشد یا در سایت های اینترنتی بود علت ترس های مردم را اعلام کرد...

"بعد از سال ها بیخبری،محققان و پلیس ملی شواهد کافی از هویت قاتل سریالی که در سایه های شهر سئول کمین کرده است پیدا کردند.ما به شما توصیه میکنیم که در خانه بمانید و غیر موارد ضروری یا داشتن سلاح مناسب برای دفاع از خودتان؛ بعد از ساعت هشت از منزل خارج نشوید.
افسانه ها در مورد خون آشام ها واقعی است و حمله به افسر پلیس در اخرین صحنه جرم توسط مردی که از سقف یکی از هتل ها پایین پریده بود آن را تایید میکند. فیلم برداران ما تصویری را از وقوع جرم گرفتند که این افسر پلیس گاز گرفته شد و بعد از مکیدن خونش ، جسدش در پیاده رو رها شد.
دشمن ما قوی است و ما باید از خودمان مراقبت کنیم. تا زمانی که دولت راهی برای دستگیری قاتل پیدا نکند، همه ما باید هوشیار باشیم ، قاتل ممکن است در میان ما مخفی شده باشد. "
جونگین وقتی به زمزمه ترس و وحشت گوش می داد، نیشخند زد. از بالاترین نقطه سئول، در بالای ساختمان، او همه چیز رو مانند شاهینی که طعمه اش را دیده، تماشا میکرد.با تشکر از پسر عموی بزرگش، بکهیون، او تفریحات زیادی بالای خانه شان داشت.اون ها مدت ها بود ان محیط افتضاح را ترک کرده بودند و بلاخره خانه بزرگشون رو مخفی از شهر و هر جای دیگر ساخته بودند.تنها آن سه نفر میدونستند که خانه کجا بنا شده -جزیره قبلی کانتری.
بله آنها در زیر زمین زندگی میکنند، دور از تمدن انسانها، از نوآوریهایشان و هر چیزی که آنها اختراع کرده اند.جونگین ، سهون و بکهیون همچنان در زمان خود گیر کرده اند و برای همیشه همینجور خواهند بود.
سهون از بازی خسته شده بود،بکهیون اهمیتی نمیداد اگر سرحال بود بازی میکرد. در نتیجه در انتها جونگین در بازی تنها مانده بود-نه این که اهمیتی میداد ، او فقط از این جور چیز ها لذت میبرد.
سئول پس از افشای خون آشام ها تغییر کرد. کسب و کار از رونق افتاد ، غذا و آب کمیاب شد ، پس از اینها مجموعه ای از جنایات، سرقت و کشتار برای زنده ماندن اتفاق افتاد. اما ترس همچنان وجود داشت و همه ناخودآگاه به دنبال هر گونه آثاری از خون آشام ها بودند.

[Completed] •⊱ Legacy ⊰• (ChanBaek) Persian TranslationNơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ