نظرتون درمورد دیالوگهای این پارت برام مهمن. میخوام بدونم شما هم شباهتش رو به جامعهی خودمون حس میکنین؟
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~زندگی جونگکوک و جیمین بدون همدیگه هم ادامه داشت. آخرین باری که هم رو دیدن، جونگکوک خیلی اصرار کرد که جیمین شب رو پیشش بمونه، اما پسر موقرمز مخالفت کرده بود و تو کافه خوابیده بود.
از اون روز حالا بیشتر یک هفته میگذره. جونگکوک به خاطر نزدیک بودن آخر ماه و تسویه حسابهای شرکت، بیشتر کار میکنه و جیمین هم که مثل همیشه توی کافهاس. با هم کماکان ارتباط پیامکی و آنلاین دارن ولی هردوشون وقت زیادی ندارن که واسهی هم بذارن.جیمین مدتیه با هیچ دختری نخوابیده و اینجور نبود که خودش بهش توجه نکرده باشه. فقط سرش شلوغه و ترجیح میده کمتر باعث انتشار زگیل تناسلی توی سئول بشه. آره فقط همین.
× فقط دارم میگم اون دختره تایپته. همین
پسر موخرمایی شونهای بالا انداخت و به ساخت کیکش ادامه داد. جیمین نیم نگاهی به دختر انداخت. نه تنها تایپ اون بود، بلکه همهی استاندارای زیبایی کره رو یه جا داشت.
+ واقعا خوشگله
× خب؟
جیمین زبونشو بین لباش کشید و سرشو پایین انداخت و بیسکوییت کاکائویی رو کنار اسپرسو گذاشت.
+ خب نداره. همین دیگه
تهیونگ ابرویی بالا انداخت. منتظر بود رایحهی هورنی جیمین توی کافه بپیچه و اونقدر با دختر لاس بزنه تا یه شب رو واسه خودش جور کنه ولی دوستش حتی تلاش نکرد مثل قبل اندام دختر رو آنالیز کنه و واسهی هر برجستگیش نظر بده.
× جیمین؟ نکنه توبهای چیزی کردی؟
+ نه فقط ... خیلی حوصله ندارم
جیمین کوتاه گفت و قهوهی مشتری رو سر میزشون برد. وقتی دید هنوز تهیونگ زیرچشمی چپ چپ نگاهش میکنه، خندید.
+ هیتم نزدیکه ته. وقتی خوب شدم با کل دخترای سئول میخوابم. خوبه؟
تهیونگ سرشو با لبخند بالا و پایین کرد و تا چند دقیقه حرف خاصی بینشون رد و بدل نشد. جیمین توی طبقهها دنبال بیسکوییت آلمانی میگشت که خودش با هزینهی شخصی واسهی کافه میگرفت، ولی موجودیشون تموم شده بود.
+ شت تهیونگ دیگه از اون بیسک-
حرف جیمین با دیدن آلفای مومشکی ناقص موند. لباشو روی هم فشار داد و دستمال رو پشت پیشخوان پرت کرد.
+ اینجا محل کارمه. برو بیرون
زیرلب زمزمه کرد و با نفرت تمام به مینگیو خیره شد. آلفای بلندتر لباشو روی هم فشار داد و صورتش رو به جیمین نزدیکتر کرد.
आप पढ़ रहे हैं
He Is On My Nerves So Bad!
फैनफिक्शन"اون بدجوری رو اعصابمه!" ■کامل شده■ کاپل: کوکمین ژانر: امگاورس، کمدی، فلاف، عاشقانه مقدمه: فقط کافیه بقیه بفهمن تو یه مهربون احمقی تا زود بپرن روت و ازت سو استفاده کنن! و خب ... جونگکوک اینو خوب میدونه ولی چرا زبون لعنتیش واسه "نه" گفتن به امگای م...