~• 10 •~

1.3K 256 112
                                    

نظرتون درمورد دیالوگ‌های این پارت برام مهمن. می‌خوام بدونم شما هم شباهتش رو به جامعه‌ی خودمون حس می‌کنین؟
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

زندگی جونگ‌کوک و جیمین بدون همدیگه هم ادامه داشت. آخرین باری که هم رو دیدن، جونگ‌کوک خیلی اصرار کرد که جیمین شب رو پیشش بمونه، اما پسر موقرمز مخالفت کرده بود و تو کافه خوابیده بود.
از اون روز حالا بیشتر یک هفته می‌گذره. جونگ‌کوک به خاطر نزدیک بودن آخر ماه و تسویه حساب‌های شرکت، بیشتر کار می‌کنه و جیمین هم که مثل همیشه توی کافه‌اس. با هم کماکان ارتباط پیامکی و آنلاین دارن ولی هردوشون وقت زیادی ندارن که واسه‌ی هم بذارن.

جیمین مدتیه با هیچ دختری نخوابیده و اینجور نبود که خودش بهش توجه نکرده باشه. فقط سرش شلوغه و ترجیح میده کمتر باعث انتشار زگیل تناسلی توی سئول بشه. آره فقط همین.

× فقط دارم میگم اون دختره تایپته. همین

پسر موخرمایی شونه‌ای بالا انداخت و به ساخت کیکش ادامه داد. جیمین نیم نگاهی به دختر انداخت. نه تنها تایپ اون بود، بلکه همه‌ی استاندارای زیبایی کره رو یه جا داشت.

+ واقعا خوشگله

× خب؟

جیمین زبونشو بین لباش کشید و سرشو پایین انداخت و بیسکوییت کاکائویی رو کنار اسپرسو گذاشت.

+ خب نداره. همین دیگه

تهیونگ ابرویی بالا انداخت. منتظر بود رایحه‌ی هورنی جیمین توی کافه بپیچه و اونقدر با دختر لاس بزنه تا یه شب رو واسه خودش جور کنه ولی دوستش حتی تلاش نکرد مثل قبل اندام دختر رو آنالیز کنه و واسه‌ی هر برجستگیش نظر بده.

× جیمین؟ نکنه توبه‌ای چیزی کردی؟

+ نه فقط ... خیلی حوصله ندارم

جیمین کوتاه گفت و قهوه‌ی مشتری رو سر میزشون برد. وقتی دید هنوز تهیونگ‌ زیرچشمی چپ چپ نگاهش می‌کنه، خندید.

+ هیتم نزدیکه ته. وقتی خوب شدم با کل دخترای سئول می‌خوابم. خوبه؟

تهیونگ سرشو با لبخند بالا و پایین کرد و تا چند دقیقه حرف خاصی بینشون رد و بدل نشد. جیمین توی طبقه‌ها دنبال بیسکوییت آلمانی می‌گشت که خودش با هزینه‌ی شخصی واسه‌ی کافه می‌گرفت، ولی موجودیشون تموم شده بود.

+ شت تهیونگ دیگه از اون بیسک-

حرف جیمین با دیدن آلفای مومشکی ناقص موند. لباشو روی هم فشار داد و دستمال رو پشت پیشخوان پرت کرد.

+ اینجا محل کارمه. برو بیرون

زیرلب زمزمه کرد و با نفرت تمام به مینگیو خیره شد. آلفای بلندتر لباشو روی هم فشار داد و صورتش رو به جیمین نزدیکتر کرد.

He Is On My Nerves So Bad!जहाँ कहानियाँ रहती हैं। अभी खोजें