جیمین حتی تو خوابم نمیدید پسری که عمدا واسش قهوهی شور درست کرده، بشه خونهای بهش پناه میبره. پیش تهیونگ نرفته بود چون میترسید پدر و مادرش بیان اونجا و آبروش رو ببرن. حوصلهی هیچ دعوا و تنشی رو نداشت و اولین جای آرامشبخشی که به ذهنش رسیده بود، پیش جونگکوک بود.
با پلاستیکهای خرید از ماشین پیاده شد. زنگ رو فشار داد و با استرس لبشو جوید و با پاش روی زمین ضرب گرفت.
پسر مو آبی چند لحظهی بعد پشت در ظاهر شد. پیرهن سفید آستین کوتاه و شلوارک مشکی پوشیده بود و موهای خیسش نشون میداد تازه از حموم اومده.
- جیمین؟
جونگکوک اصلا انتظارشو نداشت امگای موقرمز رو دوباره اینجا ببینه.
+ هی جونگکوک! برو اونور که دستم افتاد
جیمین تند گفت و بسرعت وارد خونهی جونگکوک شد و پلاستیکهای غذا رو روی زمین گذاشت.
جونگکوک با تعجب در رو بست و یه لحظه شک کرد که اینجا واقعا خونهی خودشه یا جیمین! به پسر کوچیکتر نزدیک شد و گلوش رو صاف کرد.
- چیزی شده؟ یهو اینجا چی کار میکنی؟
جیمین دست به کمر شد و چشماشو چرخوند.
+ آدم با کسی که عاشقشه اینجوری حرف نمیزنه
- من عاشقت نیستم!جونگکوک با خنده گفت و سرشو تکون داد. جوابش باعث شد جیمین نیشخندی بزنه و بهش نزدیکتر بشه.
+ به اونجا هم میرسیم عزیزم. همه چی به موقعش. اول سکس، بعدم عشق و آشنایی- من هورنیام. میشه رابطمون رو فقط توی همون مرحلهی اول نگه داریم؟
+ منم گشنمه. بیا اینا رو گرم کن دیگه
جیمین هوفی کشید و لباشو آویزون کرد.جونگکوک دستاشو دور پهلوهای جیمین گذاشت و آروم خندید.
- بیبی ... واسهی اونم راه حل دارم. یه غذای آماده. بدون نیاز به گرم کردن
جونگکوک لگنش رو به جیمین مالید تا منظورشو بهتر برسونه. جیمین دستاشو روی سینهی آلفا گذاشت و سعی کرد به عقب هلش بده.
+ تو اصلا مهمون نواز نیستی.
- خب بیا بریم تو اتاق من که نوازشت کنم
پسر بزرگتر توی گوش جیمین زمزمه کرد. جیمین ادای گریه در آورد و دوباره جونگکوک رو هل داد ولی خب فایدهای نداشت. البته خودشم هیچ زوری نمیزد. از کلکل و لاسزدن با جونگکوک خیلی لذت میبرد. جونگکوک باعث میشد جیمین احساس کنه خواستنی و باارزشه. برای همین بلافاصله بعد از اینکه از خونهی پدر و مادرش بیرون زده بود، اینجا اومده بود و ماسکِ "هیچ اتفاقی نیفته و همه چی به یه ورمه" زده بود تا هیچکس واقعا از حس مزخرف درونش چیزی نفهمه.
YOU ARE READING
He Is On My Nerves So Bad!
Fanfiction"اون بدجوری رو اعصابمه!" ■کامل شده■ کاپل: کوکمین ژانر: امگاورس، کمدی، فلاف، عاشقانه مقدمه: فقط کافیه بقیه بفهمن تو یه مهربون احمقی تا زود بپرن روت و ازت سو استفاده کنن! و خب ... جونگکوک اینو خوب میدونه ولی چرا زبون لعنتیش واسه "نه" گفتن به امگای م...