+فلاویا زود باش
فلاویا:خانوم دکتر مطمعنید ؟ اقا بفهمه ناراحت میشه اصلا شما کی وقت کردید خونه بخرید
+ وقتی از تعطیلات برگشتیم سریع اقدام کردم
فلاویا:امروز نوبت دکتر دارید
+ میدونم میشه انقدر این حرفا رو بهم نگی
اخرین وسایل هم چیدم چون فصل خرید و فروش نبود خونه رو ارزون تر فروختم واسه همین یه خونه کوچیک تر خریدم
دیگه نمیتونستم کنارش زندگی کنم چون که میخواستم بچه رو نگه دارم
بعد از تعویض لباسام با فلاویا به مطب دکتر رفتم امروز نوبت سونوگرافی داشتم
+ لازم نیست انقدر دنبالم بیای
فلاویا: میدونی که ریس دستور داده
+ نه نداده تو خودت دنبال من راه افتادی
فلاویا: چون که نباید تنها باشی
چند لحظه ای به صورت جدیش نگاه کردم و گفتم:ممنون از حسن نیتت ولی من ... نمیخوام
فلاویا : باشه پس من میرم
بلند شد و از مطب بیرون رفت نفس عمیقی کشیدم اینجوری بهتر بود احساس معذب بودن داشتم
خیلی مطب شلوغ بود واسه همین تایم زیادی منتظر موندم زنهای باردار متفاوتی اینجا بودن حتی با دیدن یه خانوم که سه قلو باردار بود وحشت کردم
دیگه هوا تاریک شده بود که اسمم رو صدا زدن وارد اتاق شدم
دکتر: سلام خوش اومدین
برگه رو به دکتر دادم و روی تخت دراز کشیدم
دکتر: خب این تست ازمایش خونه باید بگم که قند خونت برای یک زن باردار زیاده ممکنه دچار دیابت بارداری بشی پس مراقب خودت باش
لباسمو بالا زد و ژل رو روی شکمم مالید با دستگاه مشغول انجام سونو گرافی شد
دکتر: همراه نداری ؟
+ نه من یه مادر تنهام
دکتر: فهمیدم ، خب ایناهاش
با خودکار به نقطه نامعلوم اشاره کرد و گفت: طبق مشاهدات بچه توی هفته ششم قرار داره و قلبش تشکیل نشده هنوز ... تو تجربه سقط جنین داشتی ؟؟
+ تا اونجایی که میدونم نه
دکتر: اما آثار سقط جنین می بینم به هر حال من دکتر تو هستم باید با من صادق باشی
+ راستش .... من..... حافظه امو به خاطر یک سانحه از دست دادم
دکتر: خدای من ... متاسفم
+یعنی قبلا تجربه سقط جنین داشتم ؟
دکتر: بله روی دیواره های رحم میتونم اثار دستگاه رو ببینم حتی اگه ده سال هم بگذره بازم مشخصه
چند برگ دستمال بهم داد شکمم رو تمیز کردم و پالتومو پوشیدم
دکتر : عزیزم .... خب وقتی مادری به ما مراجعه میکنه که همسری نداره ما باید یک سری نکات رو بهش بگیم
طبق قانون اگر شرایط بزرگ کردن بچه رو نداری میتونی سقط کنی دولت این اجازه رو بهت میده
YOU ARE READING
جهان خونین مافیا
Actionدر پس زیبایی های این جهان دنیایی وجود دارد سراسر خون و درد ، هنگامی که کودکان در چمنزار ها بازی میکنند در کوچه های مخفی سیسیل کوزانوسترا قدم های بزرگش را بر میدارد و با هر قدم سنگفرش های خونی از خود به جا میگذارد
