پارت6

590 47 12
                                    

دستمو روی پیرهن  ابی روشن گذاشتم
لئوناردو: نه میخوای ابهت منو زیر سوال ببری باید سیاه  یا سفید باشه

پیرهن آبی رو برداشتم و توی بغلش گذاشتم
لئوناردو: نه من اینو ....
حولش دادم به سمت  اتاق پرو و در رو بستم
لئوناردو: خیلی زورگو شدی در رو باز کن
دوتا به در زدم که یعنی باز نمیکنم

به سمت کت و شلوار هایی که صفر قیمتاش شدیدا زیاد بود رفتم  چشمم به کت و شلوار کرم  افتاد

به مردی که راهنمای خرید بود نگاه کردم و به کت و شلوار اشاره کردم
لبخند زد و گفت: چشم خانوم

بعد از انتخاب کفش و کروات به سمت اتاق پرو رفتم‌  در رو‌که باز کردم با دیدن قیافش توی پیرهن ابی خندیدم  بقیه لباس ها  رو به دستش دادم
با تعجب گفت: نه من این رنگی .....

دوباره در  اتاق پرو رو بستم  و روی مبل نشستم و منتظرش شدم
بعد چند دقیقه گفت
لئوناردو : پوشیدم

راهنمای خرید در رو باز کرد  لئوناردو اومد  با دیدنش ذوق مرگ شدم خیلی خوشتیپ  شده بود   قلبم ریخت

لئوناردو: اینجوری نگاهم نکن   میدونی که وقت نداریم   زود باش لباستو   انتخاب کن 

بهش چشک زدم و به سمت اتاق پرو رفتم  از قبل لباسمو انتخاب کرده بودم

در رو بست

خیلی یهویی به یک مهمونی دعوت شدیم اونم وقتی که توی تعطیلات بودیم  و کلی بهمون خوش میگذشت
برای همین سریع اومدیم خرید کنیم

پیرهن دکلته یقه هفت ساتن که کوتاهیش کمی زیر زانو بود و چاک داشت  به همراه کفش بندی که ابی کمرنگ بود

از اتاق پرو بیرون اومدم   در حال  کلنجار رفتن با  بند ساعتش بود  به سمتش رفتم و دستمو  روی ساعتش گذاشتم و بستمش

همینطوری بهم زل زده بود و هیچی نمیگفت
چند بار پلک زد و گلوشو صاف کرد

لئوناردو: خوبه بریم

قیافم وا رفت  همین ؟ خوبه  بریم! ؟ عجب ادم بیشعوریه

بعد از حساب کردن سوار ماشین شدیم و مشغول ارایش صورت و درست کردن موهام شدم 

در اخر رژ لب سرخ رو روی لبام کشیدم   عطرمو برداشتم  کمی رو مچ  ، گردن و سینه هام  زدم

خیلی خوب شدم   البته خوب بودم ایشالله تو گلوت گیر کنه نکبت  یه تعریف نمیکنه   تلافیش رو سرت در میارم

بعد از چهل و پنج دقیقه رسیدیم 
محل برگزاری مهمونی واقعا جای  باکلاسی بود و افرادی که حضور داشتن به شدت شیک  و پولدار بودن  کلی خبرنگار هم در حال عکس انداختن بودن 

پیاده شد و به سمت در طرف من اومد و بازش کرد 
دستشو دراز کرد  دستمو توی دستش گذاشتم و پیاده شدم
همه خبرنگارا جیغ زدن ((لئوناردو روتلیییی به همراهههه یک زن اومدددهههههه))  و به سمت ما حجوم اوردن 
بادیگاردا سریع جلوشون رو گرفتن
لیوناردو دستمو محکم گرفت و با قیافه جدی و بدون توجه به خبر نگار ها که در حال  سوال بودن به سمت سالن رفتیم

جهان خونین مافیاWhere stories live. Discover now