Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
گوشیشو خاموش کردو به سمت تهیونگ رفت +خب _خب؟ +میای بازی کنیم؟ _مگه بچه ایم؟ +لطفا _بستگی به بازی داره +دوست داری خاله بازی کنیم؟ _نه +خواهش میکنم لطفا _نه من راحتم +تروخدا بیا خاله بازی کنیم _نه عمرا نمیخوام انجامش بدم +پلیزز _نه! +خواهش _نه +جون من _نه دارم میگم +تروخدا لطفا جون من _باشه +ایول، من میشم مامان تو میشی بابا _باشه عالی، من میخوام طلاق بگیرم +من حاملم! تهیونگ با نگاه وادفاکی بهش نگاه کرد کوک ابرویی بالا انداخت +و مال توعه و بعد لبخند شیطانی زد +تو تنها کسی هستی که باهاش بودم تهیونگ دستاشو زد بهم _خب بازی بسه به اندازه کافی بازی کردیم کوک اخم کرد +داشتیم به جاهای خوبش میرسیدیمم _جاهای خوبش از نظرت تو چیه؟ +مثلا... و ادامه حرفشو با گاز گرفتن لباش تمام کرد تهیونگ خنده ای کرد _تنت میخواره ها! +خب بسه تا تحریک نشدی و من باکرگیمو از دست ندادم... از روی مبل بلند شد +رامن میخوری؟ تهیونگ خنده بلندی کرد _به چی میخوای برسی؟ کوک لبخندی زد +باور کن از قصد نبود _اره اره +خب چی میخوری؟ _چیزی نمیخوام بیا پیشم کوک اروم به طرف دشویی رفت +الان میام بعد از بستن در مشتشو توی دهنش کرد +وای الان سکته قلبی میزنم چنتا جیغ بی صداهم کشیدو و با باز کردن در نفسشو اروم بیرون داد "اروم باش اروم باش" _نمیای خرگوشکم؟ "فاک" بدو بدو سمتش رفت +من چیتم؟ تهیونگ موهاشو نوازش کرد _خرگوش تهیونگش کوک بوسه محکمی روی لبای تهیونگ گزاشت +قلبم داره میزنه بیرون _فدای قلبت سرشو تو بغل تهیونگ قایم کرد و خجالت زده لب زد +وای تهیونگ نگوو مرد خنده ای کردو سر پسرشو نوازش کرد و کوک با بیاد اوردن چیزی سریع از بغلش بیرون اومد +شب میمونی؟ _نه باید برم +لطفا بمونن و بعد لباشو اویزون کرد و با چشمای ملتمسش بهش خیره شد _این کارات رفتنمو سخت میکنه! + پس نروو _ببینم چی میشه کوک بدنشو گرفت تو بغلش +خیلی ناز میکنی _شاید اگه بوسم کنی موندم سرشو اورد عقب و لبخندی زد +چرا که نه و بعد لباشو به لبای تهیونگش پیوند زد بعد از چند ثانیه باصدای دست زدن کسی با تعجب ترس از هم جدا شدن *براوو و دوباره صدای دست زدن -واقعا عالی و این صدای کسی نبود جز دوتا از دوستای منگلش جیمین و بومگیو *داداش نمیدونستم همچین استعدادی تو بوسیدن داری وگرنه خودم زودتر کشفش میکردم کوک سرشو روی شونه تهیونگ کوبید +اینا اینجا چیکار میکنن تهیونگم نگاهشو به اونا داد که با چشمای قلبی نگاهشون میکردن و یکیشون داشت عکس میگرفت _شما؟ بومگیو گوشیو پایین اورد -شما؟ رو کرد به طرف جیمین و نیشخندی زد -داره به ما میگه 'شما' ! *میبینی داداش؟ و جیمین نگاهشو به تهیونگ داد *ما همونایی هستیم که اگر نبودیم خرگوشکتون الان توی حلقتون نبود کوک سریع سرشو بلند کرد +خب بسه! به هر حال یروز وقت اشنایی میرسید دستشو به طرف دوستاش دراز کرد و چشماشو به چشمای تهیونگ دوخت +این دوتا پتو مت جیمین و بومگیو هستن و دستشو به طرف تهیونگ دراز کرد و لبخندی از جنس عشق زد +و ایشونم زندگی بنده کیم تهیونگ که باهاش خوب اشنایی دارین تهیونگ لبخندی زد و پیشونی کوک رو بوسه ای زد جیمین و بومگیو با دهن باز نگاش کردم -تبعیض؟ *اصن علاقه توی معرفی ما موج میزد +گمشید تا بیشتر نریدین تو روز زیبام بومگیو خودشو روی یکی از صندلی ها انداخت -تازه رسیدیم جیمین همونجا کف زمین چهارزانو نشست *اره اره به ما توجه نکنین همون کاری که داشتین ادامه میدادینو ادامه بدین -فکر کنین ما نیستیم کوک سرشو انداخت روی شونه تهیونگ +ببخشید بخدا تهیونگ خنده ای کرد و نگاهشو به دوستای کوک داد _پس حرف بزنیم؟ و جیمین و بومگیو با نگاه هایی شیطنت امیز نگاش کردن -*چرا که نه
