part 15

1.8K 254 8
                                    

+خب یعنی داری میگی که ما فردا میریم یه مصاحبه میکنیم و همچی به خوبی و خوشی تموم میشه؟
تهیونگ سرشو تکون داد
+خب اینجوری همه میفهمن اون بدبخت نواده مافیا منم هویتم لو میرهه
_خب؟
+یعنی چی خب؟ مامانم زندگیش تو اخبار خلاصه میشه اگه بفهمه من گیم بدبخت میشم
تهیونگ با تعجب نگاش کرد
_یعنی تو بهشون نگفتی؟
+نه اگه میگفتم که الان اینجا ننشسته بودم
_خب میگی چیکار کنیم؟
+تو خودت تنهایی برو
_داری عقب میکشی؟
+نه فقط دارن از جونم محافظت میکنم
_حالا اینو یکاری میکنم، تو به کسی مشکوک نیستی؟ یا با کسی دشمنی نداری؟
کوک یکم فکر کرد و با بیاد وردن کسی بشکنی زد
+چرا! ینفر هست که کینه بدی ازم داره یعنی میگی کار اونه؟
_کیه؟
+پسر عموم، جئون یونگی!
لبخند شیطانی زد
+ولی اون از کجا فهمیده ما باهمیم؟ وای هیچوقت فکر نمیکردم برای تلافی از همچین روش مسخره ای استفاده کنه!
سرشو چرخوند و دوباره شروع به حرف زدن کرد
+مافیا؟ نه اخه مافیا؟
نگاهشو به تهیونگ داد
+تو به کسی شک نداری؟دشمنی چیزی؟
تهیونگ که تا اون لحظه سکوت کرده بود سرشو تکون داد
_چرا
+بیا قطعا کار دشمن خودته
سرشو تکون داد
+ای عوضی با تو دشمنی داره منو قربانی میکنه، خب خانواده‌ اینو مافیا معرفی میکردی غاز زشت
تهیونگ با ناباوری به دوست پسرش نگاه کرد
_ما تو یه تیمیم؟
حالت چهره کوک در لحظه تغییر کرد
+البته! اگر جاهامون برعکسم میشد من ازت طرفداری میکردم عزیزم همون کاری که تو قراره انجام بدی!
_الان کردی تو پاچم؟
+وظیفته!
_خیلی پرویی
+همینه که هست
تهیونگ لبشو تر کرد
_ نگفتی این پسر عموت چرا ازت کینه داره
+عا داستانش طولانیه، به دوست دخترش گفتم اون معتاده ازون ورم به خودش پیام دادم گفتم دوست دخترتو درحال خیانت دیدم
با بیاد اوردن اون موضوع خنده ای کرد انگار باحال ترین کار زندگیش بوده
+وای بهت نگم یه بل بشویی شد، اون ازونور میگفت تو معتادی اون ازونور میگفت تو خیانتکار منم اون وسط درحالی که دستم تو پاکت چیپسم میچرخید از خنده ریسه میرفتم
نگاهشو به نگاه ناباور تهیونگ داد
+نمیدونی بعد این کارم چقدر مورد تحسین جیمین و بومگیو قرار گرفتم هنوزم که یادش میفتیم بهم افتخار میکنن
و بعد غرور امیز خندید
_نمیدونستم همچین شیطان رجیمی هستی! تو واقعا خبیثی
کوک نگاه تیزشو حواله تهیونگ کرد
+اگر نمیخوای این خباثت دامن تورم بگیره این مصاحبه کوفتیو یجوری جمع کن
_باشه بابا ولی چرا یهو سگ میشی؟
+گمشو عزیزم
_تو بغلت؟
کوک خنده ای کرد و سر تهیونگو تو بغلش گرفت
+وای بچم اره عزیزم
و صدای خنده تهیونگ تو گوشاش پیچید

+خب یعنی داری میگی که ما فردا میریم یه مصاحبه میکنیم و همچی به خوبی و خوشی تموم میشه؟ تهیونگ سرشو تکون داد+خب اینجوری همه میفهمن اون بدبخت نواده مافیا منم هویتم لو میرهه_خب؟ +یعنی چی خب؟ مامانم زندگیش تو اخبار خلاصه میشه اگه بفهمه من گیم بدبخت میش...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
red gun/vkook Where stories live. Discover now