وانگ ییبو خیلی خوشحاله

267 84 79
                                    


پشت مبل پناه گرفته بود و نفس نفس میزد. انگار که توی یک دوی ماراتون شرکت کرده.

با نگاهش مراقب بود تا کسی پیداش نکنه؛ اما با حس کردن دستی پشت سرش، سریع داد کشید و به عقب نگاه کرد.

دوباره گاگاش پیداش کرده بود. با حالت قهر یک گوشه نشست و گفت:

نمی‌خوام این چطوری بازی هست؟ تو هر دفعه داری منو پیدا میکنی!

جان خودش رو بر روی زمین ولو کرد و گفت:

ییبو تو هر بار میای همینجا قایم میشی، به نظرت چیکار میتونم بکنم؟

: نمیخوام. تو قدت بلندتره راحت میتونی پیدام کنی. به نظرت اگه چی بخورم قدم مثل تو رشد میکنه؟

جان در حالی که از گرما می‌پخت، گفت:

وقتی اندازه چهار انگشت تولد بگیری اونوقت میتونی هم قد من بشی...

ییبو با ذوق چهارتا از انگشت‌هاشو بالا آورد و گفت:

کم مونده پس؛ تا اون موقع از پیشم نریا... می‌خوام بهت نشون بدم قدم از تو بلند میشه.

جان سری تکون داد و بعد از نوازش کردن موهای ییبو، به سمت آقای وانگ رفت و گفت:

ببخشید میشه آب رو درست کنید من حموم کنم؟

ییبو هم سریع اومد و گفت:

منم میخوام با گاگا حموم کنم... آب رو برای منم درست کنید بابا!

: هی من میخوام تنها برم حموم!

ییبو با شنیدن این حرف مثل همیشه جیغ کشید. انقدر صداش آزاردهنده بود که جان سریع دستش رو بر روی دهان ییبو گذاشت و گفت:

باشه باشه با هم میریم.

ییبو حالا که به خواستش رسیده بود، لبخندی شیطانی زد که جان به وضوح تونست حسش کنه؛ هر چند دستش بر روی دهان پسر بود.

****************

مرد بعد از تنظیم کردن آب دما، کمی از در حمام رو باز گذاشت و خودش بیرون رفت.

جان طبق عادتی که داشت، تنها پیراهن و شلوارش رو درآورد و وارد حموم شد. ییبو بدون اینکه به جان نگاهی بندازه، تمام لباسش رو درآورد و روی صندلی نشست.

جان با دیدن بدن لخت ییبو، از تعجب چشم‌هاش گرد شد. این پسر بیش از اندازه بی‌شرم بود.

ییبو بعد از اینکه لباس‌هاش رو کامل از تنش بیرون آورد، کنار وان رفت و گفت:

منم بیام؟

: اول یه چیزی تنت کن، بعدا.

خب مگه تو حموم لخت نمیشن؟

: ییبو وقتی تنهایی کامل لخت شو. وقتی با یک نفر دیگه هستی این کار درست نیست. مخصوصا جلوی آدمای غریبه!

𝐼 𝑊𝑖𝑠ℎ 𝑊𝑒 𝑁𝑒𝑣𝑒𝑟 𝐺𝑟𝑒𝑤 𝑈𝑝 (𝐶𝑜𝑚𝑝𝑙𝑒𝑡𝑒𝑑)Where stories live. Discover now