شیائو ژان با دیدن ییبوی بیهوش ترسیده به ژوچنگ هم که بیهوش کنارش افتاده بود نگاه کرد و متاسفانه در دنیای مغزش برای دقایقی نه چندان کم غرق شد ...
ذهن ژان :::
شیائو ژان به دست های دستبند زده اش نگاه کرد و سعی کرد به زنی که مادر یییو بود نگاه نکند ... زن با خشم سنگی به طرف ژان پرتاب کرد و فریاد ز....
ببخشید ، مزاحم سلول های مغزی عزیزم میشم ولی راه نداره مادر ییبو سنگ نزنه تو سرم ؟ مگه دوران قدیمیم ، الان گوجه میزنند ... گوووووجهههههههه اه مرسی
زن با خشم گوجه ای خراب شده از هوا برداشت و به طرف ژان پر ....
ترو خدا ؟؟؟؟؟ ناموسا ؟؟ از راه هوا ؟ حالا میگم اینها همه داخل ذهنمه باشه ولی چرا گوجه خراب شده من به این زیبایی و جذابی گوجه خراب شدههه اخه اه
با همکاری چند تن از یاران همیشه بیدار سلول مغزی شیائو ژان دست از تفکر در ذهنش کشید
دنیای واقعی ::::
شیائو ژان کنار ییبو و ژوچنگ بیهوش خوابید و به آسمان نگاه کرد ... با خودش آروم شروع به حرف زدن کرد
+خوش به حال اونایی که الان عادی با خانواده ی عزیزشون در حال وقت گذروندن هستند نه مثل من دنبال چمدان .... چمدانم ... شتتتت شتتتتتتت وای
با سرعت روی زمین نشست و محکم به سرش ضربه زد
+اصلا یادم نبود ... نفخروته باشنش وای ... تمام زندگییییمممممم گوشیم .. مموری ام ..وایییییییی فیک هام نههههه خدایاااا
به دو مردی که کنارش از حال رفته بودن نگاه کرد و نچ نچی کرد
+اینا تا فردا هم بیدار نمیشن
بلند شد تا به طرفی هم که خودش
نمی دانست کجاست برود که با صدایی ترسیده به رو به رویش نگاه کرد
با دیدن کفش ها آروم آروم سرش رو بالا اورد و به صورت فردی که بیشتر از هر کسی و هرچیزی ازش میترسید نگاه کرد
حتی از شدت ترس توان تکان دادن دست هاشم نداشت ... با من من شروع به صحبت کردن کرد
+س سلام ... هه خوبی ؟؟ هه هه
فرد جلو امد و با یک دستش محکم دست های ژان رو گرفت و جلو کشیدش .. با نزدیک تر شدن ژان بهش در حدی که فقط یک میلی متر باهم فاصله داشتند
انگشتش رو آروم آروم روی دست شیائو ژان کشید انگشت فرد حالا از انگشت های ژان بالاتر رفته بود و به گردنش رسید ... کمی بالاتر رفت ....
شیائو ژان میخکوب شده بود اصلا
نمی توانست حرکت کند ... تمام اتفاقاتی که میتوانست به سرش بیاید فقط مثل فیلم در ذهنش در حال پخش بودند ...
YOU ARE READING
name ( bjyx)✔️
ספרות חובבים•پایان یافته ● کاپل : ییژان ● شیائو ژان در مهمانی برادرش شرکت می کند و با دیدن فردی که کراشش هست ، خرابی کوچکی که منجر به آشنایی بیشترش با کراشش میشود به بار می آورد ● تاپ : ییبو ● پایان : هپی اند ●○کانال : windflowerfiction ○● ● top : wang yibo...
