part 4

343 91 16
                                    

بعد از اخرین تماس پر از مفهومی که با ژوچنگ داشتند متاسفانه مجبور شدند اسم ژوچنگ رو به عنوان گمشدگان ثبت کنند

یک هفته بود از ژوچنگ خبری نبود ... ژان هم بخاطر حس برادری و خانواده دوستانه ای که داشت گزارش گم شدن ژوچنگ رو داده بود ....

البته فراموش نکرده بود جملاتی مانند :

" از وقتی دوست دخترش بهش جواب نه داده بود افسرده شده بود "

" من خیلی نگرانشم چون یک ماه بود مدام با خودش حرف میزد ... جواب خودش رو میداد و خیلی روی فرار کردن و نجات دادن خودش تاکید داشت "

" چندبار هم درد و دل باهام کرد ک گفت دوست داره یه روزی از همه ی مردم فرار کنه"

وقتی ژان این حرف هارو میزد ... ییبو هم بخاطر صدای ناراحت و بغض الود ژان و اشک هایی که بدون کنترلی صورتش رو خیس میکردند تمام این جملات رو باور کرده بود

بعد از دادن گزارش گم شدن ژوچنگ ... وانگ‌ ییبو برای ابراز همدردی دستش رو روی
شانه ی ژان گذاشته بود و سه ساعت تمام ... در حال نصیحت کردن و همدردی کردن با ژان بود

در آخر شیائو ژان وقتی ییبو حواسش به صدای ماشینی پرت شده بود از فرصت استفاده کرد و به طرف خانه با سرعت دوید

وقتی وارد خانه شد فراموش نکرد در رو از داخل قفل کند ... به هر حال برداشتن کلید از داخل جیب شخصی که تمام حواسش به حرف زدن است کار سختی نیست

خودش رو روی کاناپه انداخت و هوفی کشید ... دستی به سرش کشید و با حس داغ بودن سرش سرش رو به چپ و راست تکان داد

+وای ییبو .... من چطوری روی تو کراش دارم و چطورییییی لعنتی هنوز روت کراش دارمممم ... سه ساعتتتت ... سه ساعت تمام داشت حرف میزد اون هم برای چی ؟ برای چیزی که واقعیت نداره و کلش رو فیلم بازی کردم .... سرم حق داره داغ کرده .‌‌.. داغ نمیکرد به سیم هاش شک میکردم

چشم هاش رو بست که با شنیدن صدای در ... عصبانی بلند شد و تقریبا خودش رو به طرف در کشاند ... در رو باز کرد .... متعجب و سوالی به زنی که سوالی بهش نگاه میکرد ، نگاه کرد ...

+ آم سلام ... کاری داشتید ؟

زن کیفش رو روی شانه اش جابه جا کرد

- کار نداشتن که در نمیزدم ... ببخشید مگه ییبو اینجا زندگی نمیکنه ؟

ژان کمی در رو باز کرد

+ بله اینجا زندگی میکنه ... شما ؟

- من مادرشم ...

+ اوه ... پس شما مادر اون پسر پرحرف و زود باور که کاملا اتفاقی من روش کراش دارم و جلوش گند زدم و اخرش دیدم خیلی هم گند نزدم هستید ؟

زن سعی کرد جلوی خنده اش رو بگیرد و سرش رو تکان داد

- بله ... تو ... فقط روش کراش داری ؟ یعنی الان باهم ... ام ... خب ... اخه خونه ی ییبو هستی و ... خب ... کراشم که روش داشتی

name ( bjyx)✔️Where stories live. Discover now