part1

756 167 60
                                    

وانگ ییبو به محض دیدن ژان لبخند ترسناکی زد و با اخم به دوست پسرش نگاه کرد

-بلاخره امدی ... هووف حالا راحت میتونم بهت پشت کنم ژان ژان ساده ی من

+منظورت چیه

-نفهمیدی تمام این مدت میخواستم ازت انتقام بگیرم ؟ هاها خانواده ی توووو باعث مرگگ عزیزترین فردم شدددد

ژان با چیبس کنار ییبو نشست و مشتی از چیبس برداشت

+کدوم عزیزت ؟

-خاله ی مادر پدرم

+ریدی ییبو

ییبو پوکر به ژان نگاه کرد ... دستش رو دراز کرد و چیبسی برداشت

-برو بابا خودت هم خیلی بی حس نقش بازی کردی اصلا برای همینه با این بازی مخالف بودم اخه چیه بازی به زندگی من و تو شباهت داره

+دیک داشته ی تو و من و دیک داشته ی شخصیت های داستان

ییبو متفکر به دیوار خیره شد

-توجه نکرده بودم

ژان چیبس دیگری خورد

+توجه کن !

ییبو هم چیبس های بیشتری برداشت که دست ژان محکم روی عضوش قرار گرفت

-آخخخخخخ

+زیاد نخور برات بده

-برای تو بد نیست؟

+نه !!

ییبو آهی کشید و سعی کرد دست ژان رو از روی عضوش بردارد ...

-اخه چطور کارم از اون اشنایی و مهمانی کشید به اینجاااااااا

[[ فلش بک ... شش ماه قبل ]]

شیائو ژان زیر لب لعنتی دیگه ای به برادرش گفت ... همانطور که لباسش رو میپوشید .. برادرش رو هم مورد عنایت قرار میداد

+مرتیکه بزیکه میدونه من روی ییبو کراش دارم بعد به من میگه توهم بیا چیزییییی نمیشه کهههههه اخه تو چی میفهمی سینگل به گور بدبخت ... بزیکه

با شنیدن صدای برادرش که کنار در ایستاده بود ... پشتی رو به طرفش پرت کرد

+بزیکه خر .... مگه نگفتم دررررر بزننننن

ژوچنگ پشتی رو به طرف ژان پرت کرد

-تا دو روز پیش که گاومیش بودم

+بهت ارتقای مقام دادم الان حاصل اهم اهم بز و نارگیل هستی

-هن ؟

+بزیکه ... بزش که از بز ... ی از وسط نارگیل ... ک هم که به گ نارگیل نزدیک .. تمامممم

-بعدا میبینمت

+خدافظ بزیکه

-ییبو بهت تسلیت میگم .. البته بدم نمیاد بمیری

name ( bjyx)✔️Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt