🔞پارت بیست و یکم

Start from the beginning
                                    

ل:می ریم.به ما چی میگن؟ما هم میتونیم ازدواج کنیم.

نوازش دست های لیام خمارش کرده بود ولی سوالش ذهنشو هوشیار کرد.هیچ وقت به اون مرد پیشنهادی نداده بود و هنوز هم لیام تحت عنوان بدی توی قصر بود.

ز:آرزوی تو چیه؟!

ل:روی اون صخره ها،بهم بگو دوستم داری،فریاد بزن و ازم بخواه مال تو باشم.فریاد میزنم و میخوام که مال من باشی.

صحبتش رو با بوسه‌ی نرمی روی زانوی زین تمام کرد.از طولانی کردن امشب پشیمون شده بود.پیوند و اتصال رو تو هوای اولین محل آرامشش میخواست.

•••••••••••

روی اون مبل بزرگ،بارها و بارها پوست تنش توسط زین نوازش شده بود.رو به روش ایستاد و به سرنوشت فکر کرد.به شعرهایی که زین براش میخوند و به قلبی که باهاش پیوند خورد.گرمایی احاطه اش کرد و دست های محکمی دور شکمش حلقه شد.

ز:به چی فکر میکنی مرد زیبا؟

ل:به سرنوشت.

هومی کشید و عطر تن لیامو بلعید.گاهی شبیه حیوانی که دنبال گوشت میگرده گردنش رو بو میکرد و خودش هم نمیدونست عطری که تو مشامش میپیچه از شهوته یا وجود داره.

ز:عطری به گردنت میزنی؟

ل:هر روز،با شهد معطر یه گل خاص میشورمش

لب هاشو روی گردن لیام نشوند و زبونش روی پوست نرمش نشوند.حالا اون بو رو شدیدتر حس میکرد.

ز:بهت گفته بودم فصل جفت گیری یوزپلنگ هاست؟

•••••••

دوباره همونجا نشستن،همون صخره،همونجایی که برای اولین بار لب های زین رو بوسید.همون سکون و همون نورپردازی نارنجی تکرار شده بود.

ل:سخت بود قبولش کنم.

ز:چی باعث شد بپذیری؟

خیره به موج ها بود و بعد خیره به قطره های ریز آب که تن زین رو براق کرده بودن.خود اون مرد باعثش بود.زین رو برای خودش میخواست،قدرتش رو،محبتش رو،سخاوت و زیباییش رو.برای داشتنش هر مرزی رو از بین میبرد.

ل:تو خیلی ارزشمندی زین

زمزمه کرد و بعد دست هاشو دو طرف صورت زین گذاشت،لب های داغش رو،روی لب های اون مرد گذاشت.تکون نمیخورد،چشم هاش رو باز کرد ،دید که چشم های زین هم باز شدن.شعله ها رو تو چشم های زین میدید و این نگاه داغ دست هاشو سست کرد.

ل:میخوام مال تو باشم

ز:لیام ،هیچ درخواستی شایسته این پیوند نیست اما،من تورو برای تمام عمرم میخوام.خواستن من فقط عاشقانه نیست،قوی شو،اونقدر قوی که بهت تکیه کنم.اونقدر بزرگ که زیر سایه ات قرار بگیرم و بدونم هیچ گزندی بهم نمیرسه.بهم قول بده لیام،قول بده قلبت به من متعهد بمونه و عقلت برای من و کشورم در تکاپو باشه.

rocks(completed)Where stories live. Discover now