مقدمه۲

596 147 20
                                    

دست‌های شاهزاده، لطیف و نرم نبود. دسته شمشیر، در ازای نجات دادن جونش به کف دست‌هاش زبری بخشیده بود.
دست‌های زبر، روی صورت آفتاب‌سوخته‌ لیام کشیده می‌شدن تا بلکه از نگرانی زین کم کنن.
لیام مرد قوی بود اما روزها رو طولانی مدت بین آفتاب و آب گذروندن، می‌تونست مریضش کنه.
لوح زیبایی که زین نجاتش داده بود رو آب و هوا داشت خراب می‌کرد.

rocks(completed)Where stories live. Discover now