پارت شیشم

Start from the beginning
                                    

ز:واقعا باید با یوزپلنگم آشنات کنم لیام کوچک.

......................

_چه لقبی رو برای نام گزاری انتخاب میکنید سرورم؟

نمیشد در قصر لیام صداش بزنن،معشوقه ها هر کدام اسم گزاری میشدن،گرچه زین قرار نبود مثل بقیه اسم بذاره،میخواست اسمی رو بذاره که شان و ارزشی که لیام براش داشت رو نشون بده.القاب جایگاه رو مشخص میکردن و یک لقب خوب لیام رو از گزند حفظ میکرد،معشوقی که حمایت صاحبش رو نداشته باشه تو قصر دریده میشه،البته تا وقتی که قدرتمند نشده باشه.

ز:اتین(تاج)

زین میتونست بهت و حیرت رو تو چهره ملازمش ببینه،اینکه نام کسی در جایگاه لیام رو همچین چیزی بذاری یعنی تا چه حد میخوای دور اون فرد حصار بکشی.در کشورش تاج فقط مخصوص پادشاه بود و حتی تاجی برای ملکه و ولیعهد وجود نداشت.تاج قداست داشت و نشان قدرت مطلق بود پس جز روی سر پادشاه،روی سر هیچکسی قرار نمیگرفت و حالا  لیام قرار بود اتین خطاب بشه؟!

ز:مخالفتی داری؟

_منو ببخشید سرورم،همین الان نامشون رو ثبت و اعلام میکنم.

ز:میتونی بری

از بالکن اتاقش به دورترین افق ها زل زده بود و میتونست نور کم جونی که تو گرگ و میش صبح از جزیره اش میاد رو ببینه،اینکه ملازمش لیام رو ببینه که در آغوششه،برای محکم کردن جای پای اون پسر لازم بود.
وقتی به جای سوسوی چراغ ها به سمت لیام برگشت،الهه ای رو دید که بدن سفیدش بین ملحفه لاجوردی براق گم شده و نور کمی که از محیط بیرون میومد خطوط بدنش رو پررنگ تر نشون میده.لب های چرب شده با روغن های گیاهی جوری برجسته و هوس انگیز به نظر میرسیدن که زین حس میکرد زانوهاش سست شدن.

به سمت تخت حرکت کرد و لبه اون نشست،سرانگشتاش نوازش پوست گرم تن لیام رو شروع کردن و زین حتی نمیدونست دقیقا چه حسی به لیام داره،عشق بود یا لیام براش چیزی بود که میخواست و نداشت،قدرت بی پشتوانه لیام ،نوجوونی که بین مردهای چندبرابر خودش زنده مونده بود و ناخدای کشتی سلطنتی شد وقتی سنی نداشت.قدرت و شوق زندگی در لیام به قدری زیاد بود که زین حس میکرد طلسمش شده.زین این قدرت رو میخواست ،به اغوش داشتن کسی که در اولین دیدارش با ولیعهد ضعیف بودنش رو بهش یادآوری کرد،به زین حس پیروزی میداد.اون حالا میتونست یه تکیه گاه محکم از لیام بسازه.

خم شد و لب هاشو روی لب های براق و چرب لیام نشوند،گرم و داغ.لب هاش روی گونه ها و پیشانی و چانه اون مرد هم نشستن اما قلب زین همچنان بی قرار بود،دوباره کنارش دراز کشید و این بار با تمام قدرتش لیامو در بغلش فشرد تا آرامش پیدا کنه قبل شروع اولین مبارزات رسمیش.

......................

_اما سرورم

زین اهمیتی به حرفاش نداد،احمقای بی خاصیت.مرد جوونی که از بچگی رو کشتی های مختلف جون کنده مغزش بهتر نقشه میکشه یا یه فسیل هشتاد ساله؟
لیام فرصتش رو داشت،باید چیزی رو طراحی میکرد که بتونه توپ های سنگین تری رو حمل کنه و در عین حال سبک تر و سریع تر باشه.

هنوز به خود لیام اطلاع نداده بود چه ماموریتی رو براش در نظر گرفته،قبلش باید به دیدن همسرش میرفت .

_خوش آمدید سرورم

لباس سرخ تن اون زن زیبا،چشم های هر بیننده ای رو زندانی میکرد.زیبایی و عطر خوش اون زن باعث شد لبخندی به لبش بشینه،وقتی صندلی رو براش کنار کشیده شد و نشست،خدمتکارهارو مرخص کرد.

ز:صورتت شاداب تر به نظر میرسه والنتینا

و:از محبت های شماست.

هیچ تمسخر و اغراقی تو حرفش نبود،زین مردی بود که حس میکرد میتونه ازش کمک بگیره و پسرش رو نجات بده و انتقام قلب و جسم شکسته شده اش رو هم بگیره.

ز:اونا اومدن سراغت؟

چهره گرفته و کمی خشمگین والنتینا جواب سوالش رو داد،چه رسوم مسخره ای.این عملا توهین به ملکه آینده این کشور بود.

و:ازتون ممنونم سرورم

لمس کردن همسرش رو برای اون ها ممنوع کرده بود،اجازه نداد حریم اون زن دریده بشه فقط برای اینکه خون باکرگی همسر ولیعهد چیز با ارزشی محسوب میشد.

و:من میخوام شروع کنم

به چشم های وحشی دختر زل زد تا ببینه چقدر مصممه،اگه تردید میدید کمکش نمیکرد.چه خشم زیبایی تو نگاه اون موج میزد این برای زین جذاب بود.

ز:از تواناییت در مدیریت کاروان های تجاری آگاهی دارم،فرد با تجربه ای رو کنارت نگه دار و بعد با آرامش جای پات رو محکم کن.من بهت اولین حرکت رو میبخشم و تو نباید ناامیدم کنی.

و: چه کمکی سرورم؟

دست سرد همسرش رو توی دستش گرفت و کمی نوازشش کرد تا دماش متعادل بشه.هرچقدر که از تن لیام آتیش بیرون میزد بدن این زن سرد بود.

ز:شاید باید مدیریت بزرگترین بندرتجاری کشور  در دست همسر من باشه تا در صورت لزوم راه نفس رئیس خاندانش رو ببنده.

زین عملا بار مبارزه و تضعیف خاندان ملکه آینده رو،روی دوش والنتینا گذاشت و این یعنی خودش میتونست روی جا به جا کردن سکو های قدرت در قصر تمرکز کنه و البته در مرحله دوم ،حاکمان شهر های بزرگ کشور.

rocks(completed)Where stories live. Discover now