جونگکوک با سرعت به سمت موتور لارا رفت و کلاه رو روی سر تهیونگ گذاشت.. اون انقدر مهربون بود که توی اون لحظه هم نگران دوست پسر خیانتکارش بود و نمیخواست بهش آسیبی برسه..
تهیونگ به سرعت کلاه رو دراورد و دست جونگکوک رو گرفت: -کوک بزار توضیح بدم جونگکوک با خشم بسمتش برگشت و با چشمایی که ازش آتیش بیرون میزد بهش خیره شد: -نمیخوام صداتو بشنوم..فقط سوار شو تهیونگ با لجبازی سرجاش ایستاد: -گفتم بزار توضیح بدم
جونگکوک با عصبانیت دست تهیونگ رو گرفت و بسمت موتور کشید: -گفتم نمیخوام صدای فاکیتو بشنوم فقط سوار این موتور لعنتی شو.
تهیونگ با صدای آرومی گفت: -ولی ما بهم قول داده بودیم که هرچیزی شد برای همدیگه توضیح بدیم کوکی. جونگکوک با بغض بزرگی که توی گلوش جمع شده بود به چشمای تهیونگ خیره شد..اره قول داده بودن..بطرز شیرینی بهم قول داده بودن..ولی چرا جونگکوک احساس میکرد که فعلا نمیتونه به حرفاش گوش بده؟: -سوار شو..بعدا توضیح بده.
تهیونگ دیگه چیزی نگفت..اون میخواست توضیحاتش رو بشنوه..پس این یعنی اینکه رابطشون تموم نشده بود..میتونست امیدوار باشه که این گند بزرگ رو با توضیح دادن علت کارش جمع میکنه.. فقط امیدوار بود که پسر حرفاش رو باور کنه..
بوردو*: 'مارک یه شرابه که توی غرب فرانسه تولید میشه' . . . جلوی در خونش ترمز زد و موتور رو خاموش کرد.. ذرهای از عصبانیتش کم نشده بود و برعکس، لحظه به لحظه با یاداوری اون صحنه بیشتر عصبی میشد..
در خونه رو باز کرد و تهیونگ رو دنبال خودش کشید. پسر بزرگتر رسما لال شده بود و فقط منتظر این بود تا برای جونگکوک توضیح بده.. کوک وارد اتاقش شد و تهیونگ رو روی تخت تک نفرش پرت کرد.. پسر با شدت روی تخت افتاد و با ترس منتظر اتفاقات بعد شد..
جونگکوک صندلی چوبی که مخصوص میز مطالعش بود رو برداشت و روبروی تخت گذاشت.. روش نشست و پای راستش رو روی پای چپش انداخت.. اخم وحشتناکی روی پیشونیش جا خوش کرده بود و با چشمای عصبانیش به دوست پسر خیانتکارش خیره شده بود..
با صدای بمش که بخاطر اونهمه داد زدن گرفته شده بود گفت: -لباساتو دربیار تهیونگ نمیخواست دوست پسرش رو بیشتر از اون عصبانی کنه..پس سرش رو تکون داد و لباساش رو دونه دونه دراورد -زنجیر رو باز نکن تهیونگ با اخطار جونگکوک بازم سر تکون داد و به لبای زخمش زبون زد.حالش از لباش بهم میخورد ولی مجبور بود برای تر نگه داشتن اون دوتیکه گوشت بهش زبون بزنه.
جونگکوک با دیدن بدن پسر احساس کرد قلبش یه ضربان رو جا انداخته.. ولی باید تمام تلاشش رو میکرد تا جدی بمونه.. پسر بزرگتر باید تنبیه میشد..و جونگکوک مطمئن میشد که دوست پسرش رو به خوبی تنبیه می کنه..
تهیونگ از نگاه پسر روبروش میترسید..نمیتونست حرفی بزنه چون نمیدونست چی توی سر پسر کوچیکتر میچرخه.. جونگکوک نفس عمیقی کشید و چشماش رو برای چند ثانیه بست..
شقیقه هاش نبض میزدن و سرش بشدت درد میکرد.. -پاهات رو باز کن تهیونگ خواست حرفی بزنه که جونگکوک دستش رو بالا اورد و ساکتش کرد: -برای خودت سخت ترش نکن..فقط هرچیزی که بهت گفتم انجام بده
تهیونگ نمیدونست چی در انتظارشه بنابراین پاهاش رو باز کرد.. نه اینکه خجالت بکشه..فقط میترسید..از خشم بی اندازه توی چشمای جونگکوک میترسید..
چشمای جونگکوک از نگاه ترسیده تهیونگ به سمت سوراخ صورتی رنگش رفت. زبونش رو گوشه لبش گذاشت و با پوزخند دوباره به چشماش خیره شد..
تهیونگ دستاش رو پشت سرش ستون کرده بود تا نیوفته. از دیدن برق توی چشمای جونگکوک خوشش میومد. ضربان قلبش همچنان بالا بود.. لباش رو زبون زد و طعم خون رو توی دهنش حس کرد.. لعنتی به اون زن حرومزاده وحشی فرستاد و منتظر جونگکوک موند..
پسر کوچیکتر بلند شد و همونطور که دستاش رو کنار دستای تهیونگ ستون میکرد، زانوی راستش رو روی تخت گذاشت و روی صورت ترسیده پسر خم شد: -قراره یکم باهم بازی کنیم
تهیونگ نفسش رو لرزون بیرون داد چون محض رضای خدا..صدای گرفته و لحن ترسناک جونگکوک و همچنین برخورد باد سرد به بدن و مخصوصا عضو لختش بشدت تحریکش میکرد.
جونگکوک سرش رو جلوتر برد..از جلوی لبای تهیونگ که گذشت، پسر مسیر لباش رو دنبال کرد ولی جونگکوک، که بشدت بدجنس شده بود، لباش رو کنار گوش تهیونگ چسبوند و لاله گوشش رو به دندون کشید: -توی این بازی قراره بشدت تنبیه بشی تدی بر. تهیونگ کمرش رو قوس داد و سعی کرد فاصله بدناشون رو کمتر بکنه ولی جونگکوک با بدجنسی خودش رو عقب کشید و دوباره روی صندلی نشست: -فعلا قرار نیست چیزی که میخوایی رو بهت بدم..
نیشخند زد و ادامه داد: -ولی بهت قول میدم که قراره بهمون خوش بگذره..
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
'موتور هارلی لارا' ***
های بیبیز.. اساساسادسخس هپی 11k :)) عاشقتونم باشه؟؟ :)💜 یادتون نره اکانتمو فالو کنید چون همیشه قبل از آپ کردن توی مسیج بورد اطلاع میدم بهتون😍 بوس بهتون😇💜
راستی..دیدین چقد کوک کراش شده بود؟ عرررر..خودم که برای لارا و جونگکوک این پارت مردم..نظر شما راجبشون چیه؟😈