تهیونگ دستاش رو مشت کرد تا همون لحظه اون زن رو سیاه و کبود نکنه..
انقدر دندوناش رو روی هم فشار داده بود که احساس میکرد اگر کمی فشار دندوناش رو بیشتر کنه، همه اونا خورد میشن و توی شکمش میریزن..
انقدر گلس شراب رو توی دستش فشار داده بود که فاصله ای با خورد شدن نداشت..
جنیفر لبای سرخش رو گاز گرفت و زنجیر پسر، که روی بدن لختش بود رو به سمت خودش کشید تا فاصله صورتشون رو کم کنه..
موهای مشکی رنگش رو یک طرف ریخت و موجی به پایین تنش داد..
از لذت حس کردن عضو بزرگ اون پسر درست وسط پایین تنش آه عمیقی از میون لباش ازاد شد..
تهیونگ چشماش رو محکم روی هم فشار داده بود و مشتش رو محکمتر کرد..
از زن روبروش متنفر بود و دلش میخواست همون لحظه تیکه تیکش کنه..
ذره ای تحریک نشده بود و حرکت جنیفر روی عضوش فقط عصبی ترش میکرد..
اون زن لجن حتی شورتم نپوشیده بود و تهیونگ میتونست خیسی منزجر کننده ای رو روی شلوارش احساس کنه..
زن دستش رو از زنجیر تهیونگ جدا کرد و پشت گردن پسر برد..به موهای کم پشتِ پشت سرش چنگ محکمی زد که اخمای تهیونگ به شدت توی هم رفتن
'زنیکه وحشی'
جنیفر مقدار زیادی شراب وارد دهنش کرد و لحظه بعد لباش رو روی لبای پسر کوبید..
شراب رو وارد دهن تهیونگ کرد.که البته با بسته بودن دهن پسر همش رو بدن و لباسش ریخت..
جنیفر بیتوجه به تهیونگ به کارش ادامه داد و محکم لبای پسر رو گاز گرفت..
تهیونگ اخماش رو بیشتر توی هم کشید و لباش رو بسته نگه داشت که همون لحظه در اتاق بشدت باز شد..
چشمای تهیونگ با سرعت باز شد ولی جنیفر بی اهمیت به اطرافش به گاز گرفتن و لیسیدن اون لبای سرخ که طعم شراب میداد، ادامه داد..
لحظه بعد سر زن بشدت از تهیونگ جدا شد..
جنیفر قبل از جدا شدن لباشون مشغول گاز گرفتن لبای تهیونگ بود که با عقب کشیده شدن سرش، با شدت لبای پسر رو با دندوناش به سمت خودش کشید و باعث پاره شدن اون لبای سرخ شد..
با تعجب به چهره عصبانی جونگکوک خیره شد و نگاهش به سمت جنیفر برگشت که روی زمین افتاده و موهاش اسیر مشت محکم جونگکوک شده بود
-آیی وحشی ولم کن..
جونگکوک با شدت بیشتری موهای زن رو کشید و سرش رو بالا اورد..
توی چشمای ارایش شده جنیفر خیره شد و از بین دندونای چفت شدش غرید:
-با چه جرعتی لبای کثیفت رو روی لبای دوست پسر من گذاشتی..
'من' رو با لحن محکمی گفت..
حقیقتا تهیونگ از صورت سرخ و رگای بیرون زده گردن و دستاش و همچنین از صدای نفسای بلند پسر ترسیده بود..
گرمی خون رو روی لباش احساس میکرد ولی دلش نمیخواست که به لباش زبون بزنه..احساس کثیفی میکرد..
جونگکوک با عصبانیت موهای زن رو محکمتر کشید و اون رو به طرفی پرت کرد..
اونقدر قدرتش زیاد بود که کمر جنیفر به دیوار خورد و با آخ بلندی روی زمین افتاد..
احساس میکرد تک تک موهاش از ریشه کنده شده بودن و کمرشم بشدت درد میکرد..
YOU ARE READING
• I Know Obsessed With Me •
Fanfiction"وقتی کسی رو غرق خودت کردی باید غریق نجاتشم باشی..نه اینکه ولش کنی تا توی بی توجهیت غرق بشه:)" Au Vkook-Kookv
•Part 16•
Start from the beginning
