-Chapter 23-

9.9K 1.5K 233
                                    

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

جونگکوک همونطور که موهاش رو با حوله خشک میکرد، از حموم بیرون اومد و به سمت لی‌تاک که روی کاناپه نشسته بود و با گوشیش مشغول بود، رفت

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


جونگکوک همونطور که موهاش رو با حوله خشک میکرد، از حموم بیرون اومد و به سمت لی‌تاک که روی کاناپه نشسته بود و با گوشیش مشغول بود، رفت.

- با اینکه میتونستم برم خونه‌ی‌خودم دوش بگیرم ولی بازم ممنون.
- تقصیر من بود که لباست کثیف شد و خونه‌ی من نزدیک تر بود؛ اونطوری تا میرسیدی آبمیوه روی لباست کلافت میکرد.

لی‌تاک با لبخند همونطور که به لباس خودش تو تن جونگکوک نگاه میکرد گفت و جونگکوک هم متقابلا با لبخند سر تکون داد.

- هی راستی "خنگِ عوضی" زنگ زده بود. من جواب دادم گفتم حمومی فقط قطع کرد گوشیو روم.
جونگکوک ابروهاشو بالا انداخت و به پشتی کاناپه تکیه داد.

- تهیونگ بوده، مهم نیست بعداً بهش زنگ میزنم.
- تهیونگ؟ بهش نزدیکی؟

لی‌تاک با لحن کنجکاوی پرسید و خودش رو به سمت جونگکوک کشید.

- اوهوم، همون دوست صمیمیه که گفتم.

لی‌تاک زیر لب آهانی‌ گفت و از جاش بلند شد.

- خب چیزی میخوری بیارم؟

 - خب چیزی میخوری بیارم؟

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
-Friend Zone | Vkook-Where stories live. Discover now