با صدای آلارم گوشیش، چشمهاش رو به آرومی باز کرد و سرش رو اطراف اتاق چرخوند.
با ندیدن یونگی توی اتاق، روی تخت نشست و به محض برداشتن گوشیش از کنار تخت سراغ مسیجهاش رفت.
تنها مسیجی که داشت از طرف یونگی بود که بهش گفته بود باید به یه کاری رسیدگی کنه و نتونسته تا وقتی از خواب بیدار شه، پیشش بمونه.
آهی کشید و روی صفحهی چت خودش و تهیونگ زد.
آخرین پیامشون مربوط به قبل تولد جههیون بود.
یعنی اصلا براش مهم نبود؟ حتی پیام نداده بود حالش رو بپرسه؟
با دو انگشت اشاره و وسطش سه بار به وسط پیشونیش زد و نفس عمیقی کشید و وقتی مطمئن شد بعد این کارش دیگه قرار نیست اشکهاش سرازیر شن، خواست از جاش بلند بشه که با به یادآوردن اینکه این حرکتو خود تهیونگ بهش یاد داده بود، یکدفعه جوری که باعث شوکه شدن خودش هم شد زیر گریه زد.- خودتو جمع کن جئون جونگکوک.
بین گریهاش به خودش تشر زد و دوباره خودش رو روی تخت انداخت و محکم به تشک زیرش لگد زد و پتورو کامل روی خودش کشید و سعی کرد نفسش رو منظم کنه تا اشکهاش هم بند بیاد و دیگه گریه نکنه.
چند دقیقه بعد از قطع شدن گریهاش با صدای بلند شدن پیامکش همونطور که با لب پایینش، لب بالاییش رو گرفته بود، بدون اینکه پتورو از روش کنار بزنه فقط دستشو از زیر پتو بیرون اورد و گوشیش رو کشید زیر.*چتا پاک شدن جیمینم به روی خودش نمیاره :'))
بعضیا: یونگی.
—————
اگه یادم موند تا قبل ۱۲ یه چپتر دیگه عم اپ میکنم😂♥️
YOU ARE READING
-Friend Zone | Vkook-
Teen Fictionتهیونگ و جونگکوک بهترین دوستای هم حساب میشدن؛ فقط تا قبل از اینکه تهیونگ بفهمه جونگکوک دو ساله روش کراش داره و بدون اینکه بخواد باهاش بخوابه! 𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆: 𝑽𝒌𝒐𝒐𝒌, 𝒀𝒐𝒐𝒏𝒎𝒊𝒏 Writer & Editor: SAMAR Genre: Comedy, Slice of Life, Smut🔞 𝑻𝒆...