Part🎲24🎲

233 71 53
                                    

                      🗯 زمان حال 🗯

♠ جونگین ♠

بیش از پنج ماه از اولین روزی که خبر بیمارستان رفتن سهون رو شنیدم میگذره

حالا تقریبا هر روزم رو توی سالن سفید رنگ بیمارستان کنار سهون میگذرونم

با این که اتاقش تقریبا همه ی امکانات رفاهی رو داره اما بیشتر روزها دلم برای در آغوشش بودن روی ملافه های طلایی تخت دو نفرمون تنگ میشه

الان که برای چک آپ کلی روزانش به طبقه ی پایین رفته فرصت دارم تا کمدش رو مرتب کنم

گاهی به شدت از سِت بی رنگو روی لباس بیمارستان کلافه میشه و میخواد لباسای خودشو بپوشه

اما این روزها همه به تنش زار میزنن

لباس های جدیدی که براش خریدم رو جایگزین لباسای قبلیش میکنم و به تخت مرتب شدش خیره میشم

هنوز باور نمیکنم که چطور همه ی نگرانیم از بابت حضور دوباره ی لوهان توی کره پَرکشید و سایه اهریمنی این بیماری همه ی زندگیمون رو سیاه کرد

درست جایی که از رسیدن به جواب سوالای بی جواب خسته شدم ،دلیل این همه سال فاصله بین من و سهون با این بیماری معنی پیدا کرد ، دلیل ترس چشمهاش وقتی عشق رو تو نگاهم میدیدو حسشو انکار میکرد

پاسخ حل این معما به قیمت تجربه کردن تلخی این روزها تموم شد و من رو با بزرگترین چالش زندگیم روبه رو کرد

حالا وحشت برای همیشه از دست دادن سهون جای ترس نداشتن رو گرفته بود

با ورود سوهو از روی تخت بلند شدم و با تعجب نگاهش کردم

کمی این پا و اون پا کرد و روبه روم ایستاد

- دکتر چی گفت هیونگ ؟

به چشم های منتظرم نگاه کرد و گفت :

- تو خبر داشتی که سهون تقریبا هفتادو دو ساعته که اصلا نتونسته بخوابه؟

سرمو با ناراحتی پایین گرفتم و گفتم :

- اره ، چند شبه که هر وقت چشم باز میکنم بیداره و روزها هم سردرد نمیذاره بخوابه

- دکترش خواسته تا یه مدت تو بخش مراقبت های ویژه باشه میخوان چند روزی با دارو بیهوشش کنن تا وضعیتش نرمال بشه

با نگرانی دستمو به سمت سوهو دراز کردم و گفتم :

- چند روز !!!

- خواهش میکنم هیونگ بذار ببینمش ، کجا بردنش ؟
بازوهامو لمس کرد

- آروم باش جونگین ، سهون اینجوری نمیتونه دووم بیاره باید شرایطشو درک کنی

با التماس به چشماش خیره شدم

- اگه ببرنش تو بخش مراقبت های ویژه دیگه نمیتونم ببینمش ، خواهش میکنم منو ببر پیشش هیونگ لطفا

Swear to Love and Sin ♠ Season 2 ♠Where stories live. Discover now