❖𝕔𝕙𝕒𝕡𝕥𝕖𝕣 30❖

Start from the beginning
                                    

+سویونگ رو بردم تو تختش.
میرم...فردا میبینمت.

وقتی سعی داشت از اتاق خارج شه مچ دستش توسط سهون شکار شد با ضربه ی نه چندان محکمی به دیوار تیره ی اتاق کوبیده شد.

صورت سهون مقابل صورتش قرار گرفت : چرا داری فرار میکنی؟
شیوه ی جدیدته؟

یکم مکث کرد و انگشتاش رو نوازش وار بین موهای نرم جونگین لغزوند : چرا باهام اینطوری میکنی؟

صداش آروم و خونسرد بود ولی انگار توش میلیون ها شکست بود ، صداش طوری بود که جونگین برای بار هزارم در روز خودش رو لعنت فرستاد.
با غصه تو چشمای آلفاش خیره شد.

سهون جمله ی اخر رو با صدای لرزونش زمزمه کرد : مگه نمیدونی دوستت دارم؟

این جمله زیادی بود ، جونگین نمیتونست به زانو درنیاد ، قلبش تپش هاشو گم کرده بود انگار دیگه نظمی تو تپش هاش وجود نداشت.
بدون مکث با دو دست ، صورت سهون رو قاب گرفت و لب هاشون رو به هم چسبوند‌.

سهون با شروع بوسه یک دستش رو پشت کمر جونگین برد و با محکم کردنش تن هاشون رو بهم فشرد.
دست دیگش همچنان نوازش وار بین موها و گاهی روی گونه امگا حرکت میکرد.

زبونش رو روی لب جونگین کشید و وارد دهن امگاش کرد.
این طعم شیرین که سالها نچشیده بود داشت دیوونش میکرد.
با ورود زبونش به دهن امگا با روی خوش ازش پذیرایی شد و زبونش به بازی گرفته شد.
حین بوسه لبخندی زد و لب امگاش رو گاز گرفت ، با لذت به ناله ی جونگین‌ از درد گوش داد.

با مکش دیگه ای از لب های نرم و پفکی امگاش جدا شد و به چشماش خیره شد.
لبش رو سمت گونه ی امگا برد و بوسه ای روش گذاشت و همونطور که تن هاشون رو بیشتر بهم میفشرد لبش رو تا خط فک و گردن امگا کشید و بوسه های مکرری بهش زد.

با شروع بوسه های خیس سهون روی گردنش بی اختیار ناله ای کرد و بی قراریه سهون بیشتر شد.
با مکش کوتاهی مارک قرمز رنگی روی گردن امگا ایجاد کرد.
یقه ی مزاحم لباس رو کنار کشید و دندوناش رو روی شونه ی امگا فرو برد.

جونگین از درد ناله کرد و همزمان دهنش رو گرفت تا بیرون رفتن صداش سویونگ رو بیدار نکنه.
+سهون کافیه...آخ لعنتی داری چیکار میکنی؟..

زبون سهون روی رد دندون ها کشیده شد و ازش فاصله گرفت.
_دلم خیلی برای این طعم تنگ شده.

جونگین شرمنده شد ، کاش این جمله رو نمیگفت ، باید میذاشت تا هرجا که دلش میخواد ادامه بده.
خودش بود که بیخبر رفته بود حالام که برگشته بود و آلفاش رو بدست اورده بود اجازه نمیداد اونقدر زیاد لمس بشه؟!

دستاش رو دور گردن سهون حلقه کرد و باعث شد دست سهون دوباره پشت کمرش بره.
+پس یکم بیشتر پیش برو.
منم دلتنگتم...

𝔽𝕠𝕣𝕖𝕧𝕖𝕣Where stories live. Discover now