صبح با صدای جیغ طور بکهیون از خواب پرید ، خیلی زودتر از ساعتی بود که معمولاً از خواب بیدار میشد.
بکهیون بالش رو تو صورتش کوبید : بیدار شو اوه سهون...
سهون پلکای سنگینشو باز کرد و به پسرعموش نگاه کرد : بکی هنوز زوده...
سرشو تو بالش فرو کرد و با ضربه ی بعدی از سمت بکهیون روبرو شد.
: اوه سهون همیشه برای زود به عشقت رسیدن دیره...سهون که پلکاش بهش اجازه ی باز شدن نمیدادن نالید : من مخ جونگینو ساعت پنجو نیم صبح نمیزنم.
بکهیون بااخم پارچ آبو از روی میز برداشت و روی سر سهون خالی کردو از اتاق جیم زد.
سهون با موهایی که تو صورتش ریخته بود ، سیخ تو جاش نشست.
باعصبانیت فریاد زد : میکشمت امگای احمق..!از جاش بلند شد و آب توی صورتشو با دست پاک کرد و از اتاق بیرون رفت ، با عصبانیت به پسر عموش نگاه کرد.
بکهیون با نهایت بدجنسی تیکه های میوه رو تو دهنش میذاشت و پوزخند میزد.: دیدی بیدار شدی؟!
سهون انگت اشارشو روی شقیقش فشار داد : کسی که میخوامش هم الان خوابه بکهیون.
در ضمن تصمیم دارم وقتی بیدار شد بهش زنگ بزنم تا نیاد شرکت.بکهیون میوه رو قورت داد و به سهونی که همچنان نیمه خیس بود نگاه کرد : زیاد جنتلمن بازی در نیار.
اون نمیفهمه.سهون دستمالی رو برداشت و بخش خیس باقی مونده رو خشک کرد : میرم حموم بکی! البته اگر ناراحت نمیشی.
بکهیون شکلک مسخره دراورد و سهون هم راهیه حموم شد.
تو حموم فقط به این فکر میکرد که چطور جونگین رو بطور واضح متوجه احساساتش کنه ، بدون اینکه "اوه لاشی" به نظر بیاد.دست خودش نبود ، نمیتونست به امگای شیرینی که از هر لحاظ تو چشم بود نگاه نکنه.
و این نگاه ها به هیز و لاشی بودن نسبت داده میشد.
باید به این فکر میکرد که چطور خودی نشون بده.نقشه ی بکهیون خوب بود فقط در صورتی که جونگین حسودی میکرد.
توی حموم اونقدر به جونگین فکر کرد که متوجه گذشت زمان نشد.
خودش رو کامل شست و بعد از پوشیدن حوله از حموم بیرون رفت.متوجه بکهیون شد که داره کل کمدشو میگرده و نصف کت شلوار های مرتب و اتو کشیدش رو مچاله روی تخت پخش کرده.
با عصبانیت فریاد زد : این چه کاریهههه؟ تو گند زدی به لباسام!
بکهیون پلاستیک سفید رنگی رو بیرون کشید و داخلش رو نگاه کرد.
با دیدن اون همه وسایل سکس زیر خنده زد.
سهون با اخم پلاستیک رو ازش گرفت و گفت : خیلی فضولی!بکهیون که همچنان مشغول خندیدن بود مابین خنده هاش گفت : کاندوم خاردار؟!
اینطوری میخوای پسره رو مال خودت کنی؟!
![](https://img.wattpad.com/cover/247141755-288-k301629.jpg)
YOU ARE READING
𝔽𝕠𝕣𝕖𝕧𝕖𝕣
Fanfictionℕ𝕒𝕞𝕖 ๛ 𝔽𝕠𝕣𝕖𝕧𝕖𝕣ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉ ℂ𝕠𝕦𝕡𝕝𝕖 ๛ 𝕤𝕖𝕜𝕒𝕚⚣︎ 𝔾𝕖𝕟𝕣𝕖 ๛ 𝕠𝕞𝕖𝕘𝕒𝕧𝕖𝕣𝕤𝕖 , 𝕤𝕞𝕦𝕥 , 𝕞𝕡𝕣𝕖𝕘 𝔸𝕦𝕥𝕙𝕠𝕣 ๛ 𝕞𝕖𝕣𝕝𝕚𝕟 --------- اوه سهون پسر مورد علاقه ی پدرو مادرش روز قبل از رسیدن به مقام ریاست شرکت بخاطر مستی با یه...