#part22

574 73 12
                                        

◇یانلی◇

وقتی به قبیله رسید هوا تاریک شده بود و میدونست اینکه الان دنبال اون فرد بگرده بهترین کاره چون هوا تاریکه ولی غیر از این، این روهم به خوبی میدونست که اگه گیرش بیارن تنبیه شدنش حتمیه و ممکن نیست که توی این تاریکی بتونه اون فرد رو پیدا کنه و قطعا هم نمیتونست خونه به خونه دنبالش بگرده پس مجبور بود شب رو جایی سپری کنه تا فردا یه راهی برای دیدن اون فرد پیدا کنه.

◇◇◇

صبح زود خسته پلک هاش رو از هم فاصله داد و به بدنش‌ کش و‌ قوسی داد و خمیازه کشید به اطراف نگاه کرد تا بفهمه دیشب کجارو پیدا کرده و خوابیده.

با دیدن لباس هایی که از در و دیوار اویزون بود و وان های کوچیک و بزرگ متوجه شد که تو رخت شور خونه است و چشماش برق عجیبی زد.

چی بهتر از این میتونست برای یانلی ای باشه که میخواست به صورت ناشناس توی قبیله ظاهر بشه؟

از جاش‌ بلند شد و وسایلش رو برداشت و سمت لباسا راه افتاد و یکی یکی از نظر گذروندشون و با دیدن کیسه ای سمتش رفت و با دیدن کاغذی که روش چسبیده بود و نوشته اش با شوق خندید.

هر ماه یسری لباس و وسایل جدید از قبایل مختلف برای قبایل کوچک و مرزی ای مثل قبیله وی فرستاده میشد تا قبیله از هم نپاشه و مرز هاشون بهم نخوره و دشمن نتونه واردش بشه.. و یانلی شانس اورده بود که کسی هنوز در این کیسه رو‌ باز نکرده بود تا لباس های توش رو ببینه و متوجه بشه یانلی لباس رو از رخت شور خونه برداشته.

سریع در کیسه رو باز کرد و مشغول گشتن توش شد و بعد از چند دقیقه تونست یه دست لباس و نقاب پیدا کنه.

با حس صداهایی از بیرون که مطمئنا نشون از بیدار شدن مردم میداد به سرعت لباس هاش رو با لباس های آبی رنگی عوض کرد و موهاش رو باز کرد و دورش ریخت و به موهای بلند و‌صافش چشم دوخت.. اینطوری نمیشناختنش نه؟

خنجر کوچیکش رو برداشت و موهای جلوی صورتش رو به صورت چتری برید و نقاب حریر آبی رنگی رو به صورتش زد و مرتبش کرد.

خنجر کوچیکش رو برداشت و موهای جلوی صورتش رو به صورت چتری برید و نقاب حریر آبی رنگی رو به صورتش زد و مرتبش کرد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Repeat for secondsWhere stories live. Discover now