*سه هفته بعد*

ليام هنوز نتونسته بود نامه رو باز كنه، هربار سمتش ميرفت نميتونست. مطمعن بود بهم ميريزه بعد خوندنش. اگه كتى راست گفته بود، هفته بعد زين ميرفت. كاراى خونش تموم شده بود، فقط بايد صبر ميكرد تا ساخته شه. يكم تغييرات توش داده بود، براى لايرا اتاق گذاشته بود و يه اتاق اضافه به جز اتاق خودش گذاشته بود... شايد زين ميخواست اتاق خودشم داشته باشه.. اصلا نميتونست فكر اينو كنه كه زين باهاش نيست، مگه دست خودش بود؟ از كارش استفعا داد، هرمن آبروشو تو اداره برده بود. وقتى رفت وسايلشو جمع كنه همه زيرچشمى به رئيسى كه ديگه نبود نگاه ميكردن. دور از انتظار نبود، اما نميتونست ديگه اونجا كار كنه.

در اتاقو زد و لايرا جيغ زد " نياااا دارم لباس عوض ميكنم!"

ليام نفس عميقى كشيد و گفت " دارم ميرم خريد، تنها ميمونى يا مياى؟"

" فهميدم از تو كمد پول برداشتى براى همين دارم حاضر ميشم بيا ديگه بابا"

" پنج مين ديگه حركت ميكنم، درم قفل كن بيا تو ماشين. لباس درستم بپوش، دوباره اون لباس پرنسسى مسخرتو بيرون نميپوشى."

ليام تند از اتاق فاصله گرفت و به سمت بيرون رفت، از وقتى لايرا ياد گرفته بود با ايپدش لباس سفارش بده پدرشو دراورده بود. هر روز ده تا بسته به خونه ميومد، يه سال نبود اومده بود اتاقش داشت منفجر ميشد.

وقتى لايرا سوار ماشين شد ليام با اخم گفت "اون چيه با خودت آوردى؟ با يه خرس صورتى ميخواى بياى؟"

"چندبار بهت بگم بهش نگو خرس صورتى؟ اسمش اشلى عه! اونم يه خرس معمولى نيست دوستمه." عينكشو از داشبرد دراورد و به چشماش زد. ليام واقعا نميدونست اين بچه به كى رفته بود.

"مداد رنگيام زشتن، فكر كنم جديد بخوام. اون سايته كه ديدم اون مدلى كه ميخواستمو نداشت بابا، ولى اينايى كه جديد اومدن روش نوشته اصله. همه تو فيلما ازونا داشتن. راستى داشتم فكر ميكردم رفتيم خونه جديد اتاق منو صورتى كنيم. ديواراشو صورتى بزنيم، تخت صورتى ام ميخوام. بعد بايد برام كل مجموعه هاى پرنسسو بخرى. تولدم ميخوام بگيرم، اما هيچ دوستى اينجا ندارم كه دعوت كنم. پس ميشه تو دوستاتو دعوت كنى؟ اون آقا مژه بلنده و خاله كتى بيان. مامانى و بابايى ام دعوت كنيم، براى كريسمس ام يه ليست نوشتم از چيزايى كه ميخوام. من كه بهت نگفتم ولى تو كشوى دوم ميزته اگه يه وقت خواستى بدونى كجاست..."

"آره ديدمش، انداختم سطل اشغال. براى تو بود؟ فكر كردم اشغاله."

"چى؟؟؟؟ ديديش؟ چرا بهم نگفتى؟ پايينش نوشته بودم اگه اينو ديدى بهم بگو!"

Forgive me sunshine [Completed]Where stories live. Discover now