❖𝕔𝕙𝕒𝕡𝕥𝕖𝕣 23❖

Start from the beginning
                                    

سهون شنیده بود ولی وانمود کرد نشنیده : چیزی گفتی؟!

+نه.
چیزی نگفتم.

بعد از یه مکث کوتاه ادامه داد : ممنونم که میذاری ببینمش!
خودم میدونم لایق این نیستم.

_به این فکر کردی که با چه عنوانی ببینیش؟
نمیتونی یهو بری بگی من همون امگاییم که زاییدمت!

جونگین یکم فکر کرد : درسته اینو نمیتونم بگم!

_ازم پرسید تورو میشناسم یا نه.
بهش گفتم یه دوست قدیمی هستی.

جونگین که سرش پایین بود بعد از شنیدن جمله ی سهون آروم‌ گفت : خوبه!

وقتی به مهدکودک رسیدن ضربان قلب جونگین بالا رفته بود ولی سعی میکرد چیزی رو بروز نده.
لحظه شماری میکرد تا چهره ی دخترشو برای بار دوم ببینه.
کاش میتونست تو همون دیدار اول بغلش کنه و ببوستش و بهش بگه چقدر دلتنگش بوده.

ولی این اصلاً با عقل جور در نمیومد.

به دونه دونه ی بچه هایی که از مهد خارج میشدن نگاه میکرد و منتظر میشد دختر بچه ای با موهای چتری ازاونجا بیرون بیاد.

مسیر پیش راه و بین دختر بچه تا سهون رو با لبخند نگاه کرد و با لذت به پدرودختری که هم رو بغل میکردن خیره شد.
هر لحظه ممکن بود بغض لعنتیش بترکه و بزنه زیر گریه.
که چطور تونسته دورانی دختر بچش اینقدر بزرگ شده رو پیشش نباشه و از سن کمش لذت نبره.

سویونگ از بغل سهون بیرون اومد و با تعجب به مردی که بهش کمک کرده بود چترشو ببنده نگاه کرد.
لبخند زد و با احترام گفت : سلام.

جونگین رو به روی سویونگ زانو زد : سلام پرنسس کوچولو.
ما قبلاً آشنا شده بودیم.
دستشو روبه سویونگ گرفت و لبخند زد : من جونگینم.

سویونگ دست جونگین رو گرفت و با ذوق خودشو معرفی کرد : من سویونگم!
شما دوست آپایید؟

جونگین سر تکون داد : البته.

مودب بودن سویونگ و لحن سرسنگینش باعث میشد جونگین از اینکه سهون بابای بچشه خیلی راضی باشه.
نمیتونست باور کنه یه بچه چقدر میتونه با ادب و ساکت باشه.

*چی باید صداتون کنم؟

جونگین دستشو روی موهای مشکی دختر کشید : میتونی جونگین صدام کنی!

سویونگ با تعجب گفت : ولی شما از من بزرگ ترین!
من نباید با اسم صداتون کنم!

+من مشکلی باهاش ندارم!
میتونی هر طور دوست داری صدام کنی.

لبخند سویونگ انگار هیچوقت محو نمیشد ، همیشه روی لباش بود و احتمالاً جونگین هیچوقت از نگاه کردن به لبخند زیباش خسته نمیشد.

هر بار لبخند سویونگ رو میدید لرزش قلبش شروع میشد.
با فکر به گذشته هر لحظه تاسف میخورد.

𝔽𝕠𝕣𝕖𝕧𝕖𝕣Where stories live. Discover now