پرسینگی که از گوشش کشیده شده و تا لبش رسیده بود،صحنه نفس گیری برای همه ایجاد کرده بود..
تاپ اورسایز و مشکی رنگش،تمام عضله ها و تتوهاش رو بیرون انداخته بود..

جیمین مثل یه الهه راک بود..

"جین پیانو"
وی نفر بعدی رو معرفی کرد..
جین انگشتاش رو سریع روی کلاویه های سیاه و سفید میکشید و صدای زیبایی از اون به وجود می اورد..
چشماش رو بسته بود و با تمام تمرکز و مهارتش اون ساز رو مینواخت..
کلاه فسفری رنگی‌که روی موهاش بود،اون پسر رو جذابتر نشون میداد..

کت چرمی که روی تاپ اورسایز و سفید رنگش پوشیده بود،بالاتنه کشیده و ورزیدش رو کاور میکرد..
انگشتای تتو شدش با مهارت کامل روی اون ساز کشیده میشد و تمام افراد توی سالن رو مسخ خودش میکرد..

"آر ام کیبور و میکسر"
صدای وی همرو از خلسه اون پیانو بیرون اورد و به سمت پسر دیگه کشوند..
دو صفحه کیبورد روبروش بود و با دست چپش کیبورد بالا رو میزد و با دست راستش پایینی رو مینواخت..

اخمی کرده بود که نشونه تمرکزش روی ساز بود..
موهای نقره ای رنگش به سمت بالا حادت داده شده بود و چهره جدیشو قاب گرفته بود..
هودی مشکی رنگو اورسایزش به زیبایی بالاتنش رو پوشونده بود و پسر رو هزاران برابر جذابتر میکرد..
صفحه دیگه ای کنارش بود که مثل وسیله ای بود که دی جیا ازش استفاده میکردن و با اون صداهارو تنظیم میکرد..

جیهوپ با صدای بلندی گفت:
"وی گیتار الکترونیک و ووکال"
جمعیت سروصدا کردن و توی جاشون وول خوردن..
اون پسر آسیایی و جذاب بدجوری مسحور کننده بود‌.
سرش رو پایین انداخته بود و با سرعت انگشتاش رو روی سیمای گیتار میکشید..

سرش رو تکونای ریزی میداد و بدنش رو پیچ و تاب میداد..
زنجیرای روی شلوارش به زیبایی تکون میخوردن..
اون زنجیرا مستقیم به قلب جونگکوک وصل شده بودن و با هربار تکون خوردن،اون ماهیچه تپنده رو هم تکون میدادن..

همه اعضای بند باهم داد زدن:
"We are bangtanboys"
اون دورهمی زیادی جذاب بود..
و جونگکوک از اینکه این دعوت رو قبول کرده و به اینجا اومده بود،احساس افتخار و خوشحالی میکرد..
(استایل وی رو گذاشتم برای کاور؛))
.
.
.
"خیلی خوشحالیم که اینجایی"
این صدای نامجون بود که خطاب به جونگکوک گفته بود..
همشون خوشحال بودن..
اون هفت نفر تنها کسایی بودن که از کره جنوبی به کشور شلوغی مثل آمریکا اومده بودن و یه جورایی بجز همدیگه کسیو نداشتن..

پس از حضور همدیگه خوشحال بودن..
"مرسی نامجون شی..راستش منم خوشحالم از اینکه اینجام"
همه لبخند زدن و جیهوپ،که کنار جونگکوک نشسته بود،لپش رو کشید:
"آیگیوو..تو زیادی کیوتی جونگکوکی"

جونگکوک لبخند خجالت زده ای زد و تشکر کرد..
وی،که چند دقیقه ای میشد از جمعشون جدا شده بود،برگشت و جیهوپ رو کنار زد و خودش کنار جونگکوک نشست..

• I Know Obsessed With Me •Where stories live. Discover now