از جاش پاشد و قرصاش رو خورد.
به دستشویی رفت و بعد از پوشیدن یه پلیور راحت ، یه سویشرت پشمی روش و یه شلوار جین ، البته با کلی درد از اتاق بیرون رفت.از یخچال شیر و کوکی برداشت و شروع به خوردن کرد.
یکم بعد زنگ خونه زده شد ، حدس میزد که سهون باشه تا وقتی صداشو شنید.
همونطور بدون اینکه از جاش بلند شه بلند گفت : آشپزخونه.سهون به دنبال شنیدن صدای جونگین و اعلام مکانش به آشپزخونه رفت.
_های بیب!
دلم برات تنگ شده بود!+هوم...
چیزی میخوری؟سهون روی جونگین خم شد : البته! یه چیز خوشمزه اینجا هست که بد جور میخوام بخورمش!
قرار نبود باهم صبحونه بخوریم بیبی؟جونگین خندید : اوه لاشی! من تو شکمم یه جغد دارم!
سیر نمیشم!سهون به اینطور صدا شدنش توسط جونگین عادت کرده بود و البته دیگه باهاشم مشکل نداشت ، تقریبا این جریان به یه نوع شوخی تبدیل شده بود.
_خب پاشو بریم باقیه قسمت خالیتو پر کنیم باید به جغدت رسیدگی کنیم.
جونگین از جاش بلند شد و همراه سهون از خونه بیرون رفت.
سوار ماشین سهون شدن و از خونه دور شدن ، هر چند که جونگین زیاد از این که با پدر بچه ی تو شکمش بیرون میره خوشحال نبود.
باعث میشد فکر کنه داره کار اشتباهی میکنه.ناخوداگاه سوالی از سهون پرسید : اگر بچه دار بشی چیکار میکنی؟
سهون ازین سوال تعجب کرد : خب تاحالا به بچه فکر نکردم ، برای همین نمیدونم چیکار میکنم!
چرا میپرسی؟+میخواستم بدونم افرادی مثل تو که فقط به فکر سکسن واکنششون نسبت به بچه ها چیه.
_اشتباه میکنی خوشگل.
من فقط به فکر سکس نیستم!+یه مثال بزن که به چیزی غیر از بفاک دادن فکر کنی!
_امروز صبح.
داشتم به تو فکر میکردم!
نه به سکس باهات فقط به تو...
ذهنم دائم میرفت سمتت ، دلم میخواست اونجا باشی ولی خیلی دور بودی.
برا همین خواستم با هم صبحونه بخوریم.
دلم برات تنگ شده بود.جونگین از این رفتار سهون با تعجب اخم کرد.
+خوبی؟
سرت به یه جایی خورده آره؟
گفتم از بندر دور نشو ، چه بلایی سر خودت اوردی؟_هوووم... مگه چیکار کردم؟
جونگین به سهونی که رانندگی میکرد نگاه کرد و گفت : تو تا حالا فیلم دیدی؟
یه فیلمی بود که یه نمونه ی ربات از پسره هم وجود داشت.
تو نمونه ی رباتِ سهونی؟سهون خندید چیزی نگفت تا وقتی به مقصدی که میخواست برسن.
وقتی به جایی که میخواست رسید کمربندشو باز کرد و روبه جونگین برگشت : چقدر میتونی راه بری؟
![](https://img.wattpad.com/cover/247141755-288-k301629.jpg)
YOU ARE READING
𝔽𝕠𝕣𝕖𝕧𝕖𝕣
Fanfictionℕ𝕒𝕞𝕖 ๛ 𝔽𝕠𝕣𝕖𝕧𝕖𝕣ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉ ℂ𝕠𝕦𝕡𝕝𝕖 ๛ 𝕤𝕖𝕜𝕒𝕚⚣︎ 𝔾𝕖𝕟𝕣𝕖 ๛ 𝕠𝕞𝕖𝕘𝕒𝕧𝕖𝕣𝕤𝕖 , 𝕤𝕞𝕦𝕥 , 𝕞𝕡𝕣𝕖𝕘 𝔸𝕦𝕥𝕙𝕠𝕣 ๛ 𝕞𝕖𝕣𝕝𝕚𝕟 --------- اوه سهون پسر مورد علاقه ی پدرو مادرش روز قبل از رسیدن به مقام ریاست شرکت بخاطر مستی با یه...
⫷𝕔𝕙𝕒𝕡𝕥𝕖𝕣 12⫸
Start from the beginning