part 5

62 19 71
                                    


شیشه ماشین رو پایین فرستاد تا باد خنک به صورتش بخوره.
رفته رفته هوا خنک تر می‌شد و برگ های زرد و نارنجی از بین برگ های سبز رنگ پدیدار می‌شدن .
رادیو تا یکم پیش راجب آب و هوا حرف می‌زد اما کمی بعد شروع کرد به موسیقی پخش کردن.

بکهیون نفهمید کی فازش عوض شد و شروع کرد به آهنگ های کیپاپ پخش کردن.
دماغش رو چین داد و ظبط رو خاموش کرد.

"چکارش داری بزار بخونه خوب‌."
جونگین که تا الان سرش رو به شیشه تکیه داده بود با چشم های بسته گفت.
"تو مگه خواب نبودی؟ آخه کیپاپ هم شد آهنگ."
جونگین سرش رو از روی شیشه برداشت و دستی به گردنش کشید.
"کیپاپ کل دنیا رو داره می‌گیره بعد تو هنوز آهنگ های بی کلام مسخره گوش میدی."
"آدم باید یه چیزی گوش بده تا مغزش آروم شه، نه که هی تو گوشت داد بزنن و هزار ساز گوش خراش رو به صدا در بیارن."

جونگین از بین چشم های خسته‌اش پوکر بهش خیره شد."تسلیم بابا تو راست میگی."
بکهیون در حالی که با یه دستش فرمون گرفت بود و با دسته دیگش دنده رو جا‌به‌جا می‌کرد نیم نگاهی به جونگین انداخت.
"هنوز سرت درد می‌کنه؟ دیشب نیم ساعت کنارت نبودم خودت خفه کردی با شراب خوردن."
پسرک کلافه دو انگشت اشارش رو روی شقیقه هاش قرار داد و شروع کرد ماساژ دادن.

سکوت کوتاهی بینشون شکل گرفت و بعد جونگین با به یاد اوردن مطلبی سرش رو سمت بکهیون چرخوند.
"دیشب یانگ‌سو بهت چی گفت؟"
"کی؟"
"همون موقع که رفتید توی بالکن که سیگار بکشید."

حالا که ماشین پشت چراغ قرمز رسیده بود، بکهیون پاش رو روی ترمز قرار داد. دستش رو لبه‌ی شیشه گذاشت و نگاهی به صورت بی رنگ و روی جونگین کرد.
"هیچی بهم گفت دو‌هوان داره برمیگرده."
جونگین با شنیدن این خبر سیخ نشست و دست از سر شقیقه های قرمز شدش برداشت.

"جدی میگی؟ این مگه نرفته بود آمریکا برای زندگی پس چرا داره برمیگرده؟"
بکهیون پاش رو روی گاز فشار داد و نگاه کوتاهی به آینه های چپ و راست ماشینش انداخت.
"نمیدونم،فقط بهم گفت راجب این کار جدید فعلا بهش چیزی نگم، توهم نگو."
"منظورت خانواده کیم؟ اوکی من اصلا خوشم ازش نمیاد که بخوام باهاش حرف بزنم."
جونگین با به یاد اوردن دو‌هوان صورتش رو چین داد و سرش رو به صندلی تکیه داد.
"کاش همونجا میموند خوب راحت بودیم از دستش."

بکهیون فرصتی نکرد تا جوابی به جونگین بده چرا که گوشش شروع به زنگ خوردن کرد.
گوشی رو به ماشین وصل کرد و دکمه اتصال رو زد.
کمی بعد صدای یری توی فضای ماشین پخش شد.
"سلام آقای بیون."
بکهیون که فکر می‌کرد بخاطر دیر رفتنش زنگ زدن پیش دستی کرد و گفت:
"سلام خانم کیم‌، بابت تاخیر متاسفم یه چند دقیقه دیگه میرسم اونجا."

"نه نه مسئله این نیست، زنگ زدم بهتون بگم ما تصمیم گرفتیم بیشتر تمرکز شما روی درمان هیون باشه. راستش هیون دوست داشت جیسو معلمش بشه."
بکهیون با شنیدن این حرف یهویی سرعت ماشین رو کم کرد و صدای بوق ماشین های پشت سرش به گوش رسید.
جونگین با اخم بهش اشاره کرد که ماشین رو نگهداره و اون هم مطیعانه با چرخوندن فرمون این کار رو انجام داد.

Bitch BoyWhere stories live. Discover now