Forgive me sunshine [Complete...

By iarmiie

41.6K 4.6K 1.9K

"-مطمعنى كه پشيمون نميشى اگه همه چيز و فراموش كنى؟ +وقتى آسمون پر ابر ميشه روشنايى نميتونه مسيرش و پيدا كنه ل... More

"Start"
part 1
part 2
part 3
part 4
part 5
part 6
part 7
part 8
part 9
part 11
part 12
part 13
part 14
part 15
part 16
part 17
part 18
part 19
part 20
part 21
part 22
part 23
part 24
part 25
part 26
Part 27
part 28
part 29
Part 30
Part 31
Part 32
Part 33
part 34
Part 35
Part 36
Part 37
Part 38
part 39
part 40
part 41
part 42
Part 43
Part 44
Part 45
part 46
part 47
Part 48
part 49
part 50
part 51
part 52
Part 53
Last part

part 10

787 96 35
By iarmiie

صداي زنگ ليام ساعت شيش و نيم صبح باعث شد ليام تمام جد و اباد شغل اداري و فحش بده و خودش و براي هزارمين بار براي انتخاب اين شغل سرزنش كنه

طبق عادت هميشگيش دوش گرفت و موهاش و ژل زد امروز طبق پيام اد روزي بود كه كاراموز ميومد و قرار بود براي بخش بازجويي كسي و بگيرن.

اد عكس و مشخصات و ديشب همراه با پرونده اورده بود ولي ليام وقت نكرد نگاه كنه اونارو تو كيفش گذاشت و بعد صبحونه خوردن از خونه خارج شد.

وقتي سوار ماشين شد متوجه شد لباسش اتو نداره بين دوراهي گير كرد و مجبور شد بجاي كت سوييشرتي كه صندوق عقب بود تنش كنه
حالا بيشتر شبيهه تينيجراي رپر بود تا شبيهه سرگرد پليس
گاز و فشار داد و به سمت محل كارش رفت
وقتي وارد اداره شد اول از همه اد و ديد كه دم اتاقش واستاده

:"سلام اقاي پين كاراموز تو دفتر منه ديشب پروندشو ديدين؟"

:"نه اد وقت نكردم صبر كن ببينم بعد زنگ زدم بفرستش تو"

:"چي كنم الان باهاش؟"

:"از كجا بايد بدونم؟ گفتم كه بعدا بفرستش تو

اد و كنار زد،وارد دفترش شد با اينكه ازينجا متنفر بود دلش براي دفترش واقعا تنگ شده بود.

گوشيش صدا داد و اسم اد اومد رو صفحه.

:"محل كاره ولي خوشگل شدي ليام جون،سوييشرتت بهت مياد."
ليام نفسشو بيرون داد و واقعا نميدونست چطوري ميتونه همين الان اد و به قتل برسونه.

:"حواست به كارت باشه."

رو صندلي نشست و پروندرو باز كرد.

نايل هوران سنش با ليام يكي بود و مليتش ايرلندي بود.
نگاهي به عكسش انداخت موهاي بور و چشم هاي روشن از قيافش نرد بودن ميباريد ولي ليام به روي خودش نياورد.

سابقه كار نداشت و اين اولين كار اداريش بود.
به اد پيام داد كه هوران و بفرسته تو،اد همون لحظه جواب داد حله.
و ليام منتظر ورود اون نرد موند.

پنج دقيقه بعد در اتاقش زده شد و پسر مو بلوندي با عينك سياهي كه بنظر فيك ميومد وارد شد.

:"سلام من نايلم:)))"

:"براي بخش بازجويي اومدي هوران؟حتما ميخواي به اونا بگي سلام هانيا نايل اينجاست."

:"من جديت كافي و براي بازجويي دارم."

:"دارم ميبينم."

نايل زير لب ميگه:"بهم گفته بودن بداخلاقي"

:"چيزي گفتي هوران؟"

:"گفتم الان دوباره ميگم
اِهِم يعني چيزه نه چيز نيست خب واستيد الان شروع ميكنم
سلام من نايل هورانم كاراموزم و امروز اولين كارمه براي استخدام بخش بازجويي اومدم اينجا"لبخندي ميزنه و عينكش و بالاتر ميذاره.

:"چطور بود اقاي پين؟"

:"افتضاح."

:"من تلاشمو كردم واقعا"

:"بايد جدي تر باشي وقتي داري با كسي حرف ميزني بايد ترس و تو چشماش بخوني و يخ زدن رگاش و حس كني"

:"ولمون كن بابا"

:"هوران ميتونم همين الان پروندتو اتيش بزنم"

:"سيگاريم هستي پس"

:"كسي جرعت نميكنه با من اينطوري حرف بزنه"

:"خب متاسفم چون تلاشمو كردم و بهم گفتي افتضاح بودم."

:"تلاشت و بيشتر كن، اونقدرام بد نيستي فقط قيافت مهربونه اينطوري بنظر مياي."

:"مامانمم همينو ميگه"

:"تو بازجويي بخواي اينطوري عمل كني طرف همونجا ميرينه بهت."

:"من مگه نبايد برينم بهش؟"

:"ظاهرا."

:"خب ياد ميگيرم قول ميدم اصلا ميرم كلاس ابهت داريم همچين كلاسي؟ شايد داشتيم اونوقت ميتونم ترسناك باشم."

:"دربارش فكر ميكنم."

:"من واقعا به اين شغل احتياج دارم و ميخوام اموزش ببينم"
ليام به قيافه نگران پسر ايرلندي نگاه ميكنه اون شبيهه يه جوجس

:"اد بهت نشون ميده اينجارو."

:"يعني استخدامم؟"

:"دو هفته وقت داري تمرين كني و من دوباره ميبينم كه چطوري عمل ميكني."

نايل لبخندي ميزنه كه صورتش ميره توهم و با خوشحالي ميگه:"همزمان با برج زهرمار بودنتون ميتونيد شبيهه يه مارشمالو نرم باشيد."
و قبل اينكه ليام سرش داد بزنه از در بيرون ميره.

حيف ليام از شوخ بودن اون احمق خوشش اومده وگرنه تا الان اون پسر تو قبر بود.

Continue Reading

You'll Also Like

7K 1.2K 20
𝐶𝑜𝑢𝑝𝑙𝑒 : 𝑌𝑖𝑧ℎ𝑎𝑛 (𝑍𝒉𝑎𝑛 𝑇𝑜𝑝) 𝐺𝑒𝑛𝑒𝑟: 𝐹𝑎𝑛𝑡𝑎𝑠𝑦,𝑅𝑜𝑚𝑎𝑛𝑐𝑒,𝑆𝑚𝑢𝑡,𝐴𝑐𝑡𝑖𝑜𝑛 𝑊𝑟𝑖𝑡𝑒𝑟: 𝐴𝑟𝑚𝑎𝑡𝑖 200ســال تموم...
556K 8.5K 85
A text story set place in the golden trio era! You are the it girl of Slytherin, the glue holding your deranged friend group together, the girl no...
1M 65.5K 119
Kira Kokoa was a completely normal girl... At least that's what she wants you to believe. A brilliant mind-reader that's been masquerading as quirkle...
1M 40.6K 93
𝗟𝗼𝘃𝗶𝗻𝗴 𝗵𝗲𝗿 𝘄𝗮𝘀 𝗹𝗶𝗸𝗲 𝗽𝗹𝗮𝘆𝗶𝗻𝗴 𝘄𝗶𝘁𝗵 𝗳𝗶𝗿𝗲, 𝗹𝘂𝗰𝗸𝗶𝗹𝘆 𝗳𝗼𝗿 𝗵𝗲𝗿, 𝗔𝗻𝘁𝗮𝗿𝗲𝘀 𝗹𝗼𝘃𝗲 𝗽𝗹𝗮𝘆𝗶𝗻𝗴 𝘄𝗶𝘁𝗵 �...