اون به طرف حياط خونه ش رفت و اماده بود تا يه شنا ى صبحگاهى داشته باشه و به داخل استخر نگاه كرد.
ولى به جاى اب استخر تا بالاترين قسمت با جنازه ى انسان پر شده بود و قبل از اينكه اون حتى بتونه جيغ بزنه ، احساس كرد كه دوتا دست اون رو به داخل استخر پر از جنازه ميكشه.