‌𝑨𝘶𝘳𝘰𝘳𝘢

By Theaurrora

25.4K 5.5K 6.3K

مینهو خوناشام نود ساله که طلسم شده و تنها راه شکستن طلسمش؛ نوشیدنِ خون شاهرگ معشوقشه تا جایی که معشوقش جونشو... More

معرفی
Part1(افسانه خوناشام ها)
Part2(آرورا)
Part3(نگاه پوچ)
Part4(نفرین)
Part5(خوشحال زندگی کن)
Part6(گل های پیچک آبی)
Part7(سیبزمینی داغ)
Part8(خون)
Part9(دنیای بی رحم)
Part10(حسادت؟)
Part11(کفش های باله)
Part12(مصیبت بزرگ)
Part13(رهایی از زندان)
Part14(آرامشِ وجودت)
Part15(بوم نقاشی)
Part16(ستاره آسمونم باش)
Part17(درد های پنهان شده)
Part18(الهه طلوع من)
Part19(اولین بوسه)
Part20(دوستت دارم)
Part22(پسری که از درون مُرد)
Part23(خورشید و آسمون)
Part24(یک موفقیت کوچیک)
Part25(شروع رقابت)
Part26(دشت بابونه)
Part27(کودک درون)
Part28(صاحب من)
Part29(به عشقت بیمارم)
Part30(آجوشی)
Part31(شانس)
Part32(عطر دلپذیر ارکیده)
Part33(خون شیرینت)
Part34(تا ابد مال من باش)
Part35(سیلور شادو)
Part36(پسر دریا)
Part37(چشم های سرد)

Part21(روز به یاد موندنی)

738 151 164
By Theaurrora

این پارت کلا اسماته اگه دوست ندارین نخونین❗️

-"مینهو...د...دوستت دارم"

همین جمله باعث شد مینهو روی لب های پسر لبخند بزنه و با عشق بوسه آرومی رو شروع کنه.
مرد بدجوری دلش میخواست گردن خوش عطرشو گاز بگیره و خونشو بچشه اما تنها کاری که میتونست بکنه، بوسیدن اون خال کوچیک کنار ترقوش بود. جیسونگ روی پاهای مینهو نشسته بود و مینهو خیلی اروم میبوسیدش و جیسونگ بی قرار تر از این حرفا بود.
-"آه...لی مینهو..م.. میشه سریع تر انجامش بدی؟"

جیسونگ با خجالت گفت و مینهو رو لبای لرزونش لبخند زد
-"خیلی زیبایی.. سریع؟! میخوام ثانیه به ثانیه امشب رو تا عمر دارم به وضوح به یاد بیارم پس اروم پیش میریم"

جیسونگ خندید و به کمرش قوسی داد، رد انگشتهای مینهو روی پوست تنش گزگز میکرد و باعث میشد برای طلب گرما بیشتر و بیشتر بهش نزدیک بشه. مینهو رد بوسه هاش رو به سینه جیسونگ رسوند و با احساس گرمی دستهای جیسونگ روی بدنش که تلاش میکرد لباس مینهورو در بیاره خندید.
-"خیلی کندی مینهو"

جیسونگ لباس مینهو رو از تنش بیرون کشید و با اشتیاق سینه ی ورزیده ی مینهو رو نوازش میکرد. پسر بلندتر سرش رو پایین کشید و زبونش رو با لذت دور نیپلش چرخوند و یکباره مک صدا داری زد.
-"آه..."
با رها شدن همون آه کوتاه، تموم آرمان های مینهو برای به آرومی ثبت کردن خاطرات به فنا رفت. بی اختیار جیسونگ رو از روی پاش به کاناپه کوبید و اینبار با فشار بیشتری زبونش رو دور نیپل صورتی رنگش میچرخوند و سین های صورتی رنگشو رو با لذت میمکید.
-"اهه..مینهویا؟"
-"جانم آروای من؟"

پوست گردن جیسونگ رو بین دندونهاش نگه داشت و همینطور که گاز میگرفت برای تولید اولین لاو مارکش با لذت مکید. همچنین بالاخره موفق شد تا شلوار مزاحم جیسونگ رو رو از پاش بیرون بکشه.
-"مطمئنی میخواستی..آه..آروم انجامش بدی؟"

مینهو خندید و لبهاش رو مماس با لبهای جیسونگی که به خاطر سرعت حرکت دستش روی عضوش به نفس نفس افتاده بود نگه داشت.
"دیگه مطمئن نیستم. "
بالاخره از کبود کردن گردن جیسونگ سیر شد، بوسه هاش رو تا پایین ادامه داد و بدون هیچ مکثی شلوار خودشو از پاش بیرون اورد.
اما همچنان دلش میخواست در عین بی طاقتی به جیسونگ هم لذت بده.

برای همین خودش رو پایین کشید و قبل اینکه جیسونگ متوجه ی چشمهای خمار و کشیده ی مینهو بشه با حس خیسی لبهای زیبای مینهو دور عضوش بالا پرید.
-"مینهویا لطفاً من...آه فاک! "
به موهای مینهو چنگ انداخت، مینهو سرش رو با لذت بالا و پایین میکرد و جیسونگ با صورت جمع شده زیر دستش ناله میکرد. صدای نفس نفس زدنش کل اتاق رو برداشته بود و مینهو سرش رو با لذت بالا پایین میکرد و همزمان ورودی خیسش رو با سر انگشتهاش میمالید.
-"آهه...مین...آهه این..حسش عجیبه..."

بالاخره مینهو سرش رو با صدا بالا کشید، رد آب دهنش روی عضو تحریک شده ی جیسونگ برق میزد و چشمهای خودش حالا درست شبیه به چشمهای گرگ گرسنه ایی بود که به طعمه اش نگاه میکرد.
-"لذت میبری جیسونگ من؟"
جیسونگ با ورود انگشت مینهو برای آماده کردنش بالا پرید و با صدای لرزون از لذت زمزمه کرد:"خ..خیلی"

مینهو پاهای جیسونگ رو روی شونهاش انداخت، به ضربات انگشتش سرعت بیشتری داد و میون بوسه به آرومی انگشت دوم رو وارد کرد.
-"میخوام تمام وجودت مال من باشه."

به ضربات انگشتهاش سرعت داد، چشمهای جیسونگ میون بوسه های پراکنده ایی که به لب و صورتش میخورد از لذت پر از اشک میشد.
-"بسه... خودت رو میخوام.. آهه."
مینهو بدون معطلی انگشتهاش رو بیرون کشید. آب دهنش رو به سختی قورت داد و روی لبهای جیسونگ زمزمه کرد
-"اگه دردت گرفت...کافیه بگی تمومش میکنم"

مینهو میدونست این اولین بار جیسونگه پس باید مراقبش میبود.
جیسونگ با چشمهای نمناک سرش رو به نشونه ی باشه تکون داد و با ورود عضو مینهو تا نیمه بالا پرید و چنگی از کتف مینهو گرفت.
-"آخ فاک...از چیزی که... فکر میکردم دردش بیش..."

قبل از اینکه حرفش تموم شه مینهو یک ضرب وارد شده بود و جیسونگ دیگه نتونست جلوی جاری شدن اشکهاش رو بگیره.
-"هیش، چیزی نیست.. اینجوری تحملش بهتره.. آهه... به سایزش عادت میکنی"

مینهو صورت خیس جیسونگی که اشک میریخت رو پشت هم میبوسید و با بوسیدن بینیش ضربه های آرومش رو شروع کرد.
-"خوبه؟ آه...بازم اذیتی؟"
-"آخ...اهههه..هوم خوبه..فقط.."
-"فقط چی؟"

جیسونگ با نگاه اشکیش به پشت سر مینهو اشاره کرد و مینهو با دیدن دوری که داشت بهشون با تعجب نگاه میکرد اهی کشید. این خوب نبود گربه عزیزش پدرشو تو این وضعیت ببینه.
مینهو ریز خندید و با نگاهی که به دوری انداخت بهش فهموند باید اونجارو ترک کنه و همینم شد.
جیسونگ با رفتن اون گربه فضول حالا نفس راحتی کشید و مینهو روی لب هاش دوباره خندید.
-"از دوری خجالت کشیدی؟"
جیسونگ سری تکون داد
-"اهوم"

مینهو با چشم های خمار و داغ رو لب های جیسونگ لبخند زد و به ضربه های آرومش سرعت بیشتری داد. حتی از تصورش هم لذت بخش تر بود! جیسونگ زیر تنش میلرزید، تن کوچیکش با هر ضربه بالا و پایین میشد و داغ و با صدای بلند ناله میکرد.

جیسونگ هم به مرز جنون رسیده بود، ضربه های محکم مینهو به پروستاتش حتی از تصورش هم لذت بخش تر بود و دلش میخواست تا جایی که از حال میره به زیرش موندن ادامه بده.
-"آههه محکمتر..د..دوسش دارم اهه"
چشم های جیسونگ با ناله ی بلندی سمت عقب پرت شد. با حلقه شدن دست مینهو دور عضوش ناله هاش بلند تر شد. مینهو عمیق ضربه میزد، شونه و صورتش رو با عشق میبوسید و زیر لب ستایشش میکرد.
-"خیلی زیبایی... فوق العاده ایی جیسونگا.."

کنار گوشش دوستت دارم رو با صدای خشداری زمزمه میکرد و قلب عاشق جیسونگ رو هر ثانیه بیشتر میلرزوند.
طولی نکشید که با ناله ی بلندی روی شکمش کام شد
-"اههههه مین..."
بلند ناله کرد و از بازوی مینهو چنگ گرفت. مینهو ضربه های نهاییشو کوبید و با حس اینکه داره ارضا میشه از جیسونگ بیرون کشید. چون کاندوم نذاشته بودن مینهو کامشو روی دست خودش خالی کرد و با لذت اسم جیسونگ رو صدا زد.

جیسونگ با سرخوشی به گونه های قرمز و لبخند مستانه مینهو خیره شد.
دقیقه ایی بعد مینهو کنار جیسونگ دراز کشید و زیر گوش پسر رو بوسید. با صدای خشدارش زمزمه کرد:"عالی بودی جیسونگ..خیلی عالی"
جیسونگ دوباره خندید و با بی جونی سرشو تو قفسه سینه خوش بوی مینهو پنهان کرد و زمزمه وار گفت
-"می‌تونم به تمام مقدسات...زیبایی بال های پروانه ها و به چشمات که دنیام شدن قسم بخورم که زیباترین گناه منی مینهو..."

مینهو حالا حس میکرد توی بهشته...زمزمه های زیبای جیسونگ، صدای نفس هاش زیر گوشش زیبا ترین سمفونی دنیا بود.
بوسه ایی رو موهای عرق کرده جیسونگ گذاشت و کنار گوشش زمزمه کرد
-"من دقیقا نمی‌دونم عشق چیه، یا دوست داشتن یعنی چی، من فقط میدونم تو فرق داری، با هرکسی که بوده و هست فرق داری"
لبخند ریزی زد و به ارومی موهای پسرکش رو نوازش کرد:" انگار که آسمون دهن باز کرده و تو افتادی پایین، تو رو که از دور میبینم یهو قلبم شروع می‌کنه به تپشای لعنتی، جوری که میخواد سینمو بشکافه و بیاد بیرون، یا وقتی دستمو میگیری آرامش سرازیر میشه تو قلبم، وقتی بهم نگاه میکنی قلبم پر از پروانه های آبی میشه، تو با هرکسی که من میشناسم فرق میکنی آرورای من"
اما آرورای مینهو از شدت خستگی چشم هاشو بسته بود و تو اغوش گرم مرد به خواب رفته بود. درسته جیسونگ زمزمه های زیبای مینهورو نشنید، اما همین که حال قلبش در کنار اون مرد خوب بود براش بس بود.

***

بعد از اون بوسه خیس توی خیابون، اونهم بین عابر های پیاده هیونجین نفهمید کی فلیکس رو به داخل گلخونه برد و پسرک رو به ستون دیوار کوبید.
فلیکس نمیدونست اون مرد آروم و احساسی ممکنه انقدر خشن بشه که با شدت بکوبتش به دیوار و شروع کنه به بوسیدن لب هاش!
هیونجین از خیلی وقت پیش جلوی خودش رو گرفته بود. برای همین برای بوسیدن لب های شیرین فلیکس تشنه بود.

دست هاشو دور گردن هیونجین حلقه کرد و هیونجین با ولع به لب های حساس فلیکس مک میزد جوری که انگار میخواست شیره اون لب هارو بکشه بیرون.
فلیکس کمی از هیونجین فاصله گرفت و همونطور که نفس نفس میزد یقه لباس مرد رو تو مشتش فشرد
-"اقای هوانگ...ممکنه کسی بیاد داخل مغازه"
-"پس تعطیل کن!"
هیونجین با جدیت گفت و زمزمه کرد:"زود باش.."

هیونجین واقعا بیقرار بود و همین باعث شد فلیکس هول شده سمت تابلوی باز است بره و بچرخوندش تا جمله مغازه بسته است به نمایش در بیاد.
پرده های شیری رنگ مغازه رو کشید و سمت هیونجین قدم برداشت.

هیونجین بوسه ایی روی کک و مک های زیبای پسرک گذاشت و فلیکس دست هاشو لای موهای نرم و دوستداشتنی هیونجین فرو برد.
-"خیلی میخوامت خورشید کوچولو"
با اینجوری خطاب شدنش روی لب های هیونجین لبخند زد و بدنش رو به هیونجین سپرد.

دست های مرد روی یونیفورم کاری فلیکس نشست و دکمه های لباسشو باز کرد.
بدن گندمی رنگ فلیکس رو به روی چشم های وحشی هیونجین نمایان شد.
نیپل های صورتیش چیزی بود که هیونجین نتونست خودشو کنترل کنه و با دندون هاش به نیپل های شیرین پسر حمله کرد
-"آهه..هیون...اروم تر"

فلیکس از هیونجین میخواست آروم باشه در حالی که انقدر زیبا داشت براش دلبری میکرد؟
حقیقتا هیونجین نمیتونست خودشو کنترل کنه.
دست هاشو زیر رون های فلیکس گذاشت و سمت کاناپه چرمی قهوه ایی رنگ رفت. پسر رو روی پاهاش نشوند و سرشو سمت گردن خوش عطرش برد
بوی وانیل و عسل میداد.
اون پسر مثل پنکیک عسلی نرم و شیرین بود. همینطور دوست داشتنی.

هیونجین میخواست تمام بدنشو غرق در بوسه کنه.
مارک صورتی رنگی روی گردنش گذاشت و لب هاشو پایین تر برد.
صدای ناله های شیرین و آروم اون پسر عقل رو از سرش میپروند.
-"معتادم کردی به عطر بدنت فلیکس"
فلیکس با شنیدن این حرف هیونجین خندید اما وقتی هیونجین زبونشو روی نافش کشید خندش تبدیل به ناله نامفهومی شد.

بالاخره شلوار فلیکس رو از تنش بیرون کشید و فلیکس هم بیکار ننشست.
کمربند شلوار هیونجین رو باز کرد و بعد از کلی ور رفتن تونست زیپ شلوارشو پایین بکشه.
هیونجین به خاطر عجله فلیکس و بی قراری هاش اروم خندید.
-"هیش...اروم باش بیبی"

کلمه بیبی نتها باعث آرامش فلیکس نشد بلکه بی قرار ترش کرد.
-"نمیخوای که صدامون بیرون بره؟پس باید آروم تر باشی"

فلیکس لباشو گاز گرفت و با حس دسک خیس از پریکام هیونجین لای باسنش به خودش لرزید
-"دوست داری سواری بگیری؟"
هیونجین بیشرمانه گفت و فلیکس نیم نگاهی به مرد انداخت و با گونه های قرمز زمزمه کرد
-"ب..بهتر از چیزی که فکر میکنی میتونم.."
فلیکس با اینکه داشت از خجالت ذوب میشد ولی با شیطنت این رو بیان کرد.

هیونجین انگشت هاشو سمت لب های فلیکس برد و زمزمه کرد
-"قبلش باید آمادت کنم پس مکشون بزن تا کم تر درد بکشی"

فلیکس زیر خندید و زبونشو خیلی سکسی دور انگشت های هیونجین کشید.
وقتی انگشت های هیونجین کاملا با بزاق فلیکس خیس شد انگشت هاشو از دهن پسر بیرن کشید و سمت حفره داغش برد.
فلیکس با ورود اولین انگشت هیسی کشید و کتف هینجین رو چنگ زد.
دومین انگشت هم واردش شد و هیونجین قیچی وارد انگشت هاشو توی حفره پسرک تکون میداد تا آمادش کنه.
وقتی دید فلیکس کاملا اماده شده انگشت هاشو بیرون کشید.
-"هیون...لطفا زود تر انجامش بده..."

فلیکس بی پروا زمزمه کرد و هیونجین میتونست برای چشم های خمار و صدای دورگه شده از شهوت پسرک بمیره
-"چشم آفتاب من. حتما"

هیونجین با سرخوشی زمزمه کرد و به آرومی و دقت سعی داشت دیکشو وارد حفره پسرک بکنه تا کم تر درد بکشه.
اما فلیکس وقتی دید هیونجین کند عمل میکنه کمرشو بالا گرفت و یک ضرب روی دیک هیونجین نشست.

فلیکس آه بلندی کشید و هیونجین با کوبیدن لب هاش روی لب های پسر کوچیک تر صداشو خفه کرد.
شروع کرد به کوبیدن ضربه هاش به داخل حفره گرم و داغش.
لب هاشو از فلیکس جدا کرد تا واضح تر صدای ناله هاشو بشنوه
-"اههه...هیون این پوزیشن...خیلی...عمیقه..."

هیونجین نیشخندی زد و سرشو جلو برد و حین اینکه گردن و ترقوه پسر رو با لاو مارک های ارغوانیش نقاشی میکرد به بالا و پایین شدن بدن کوچیکش روی دیکش خیره شد
-"تو واقعا مثل یک اثر هنری ایی لیکس"

فلیکس بین ناله هاش لبخند زد و با برخورد دیک هیونجین به پروستاتش سرش به عقب سر خورد و بدون اینکه هیونجین لمسش کنه با ناله بلندی روی شکم مرد ارضا شد.
هیونجین هم بعد از چند بار ضربه زدن بالاخره به ارگاسم رسید و نفس داغشو روی گونه های قرمز شده پسرک بیرون داد.

فلیکس سرشو روی شونه هیونجین گذاشت و اروم نفس نفس میزد.
هیونجین خندید و لاله گوششو بوسید:"فرشته...خیلی زیبایی...بهترین بودی... پرستیدنی و بی نقصی"
فلیکس از خجالت سرخ شده بود و صورتش رو توی گودی گردن هیونجین پنهان کرد و مثل گربه ها نوک بینیشو به گردن مرد مالید. مرد بزرگ تر لبخند دندون نمایی زد و کتف پسرک رو نوازش کرد
-"استراحت کن فرشته من..."

_____
اسم این پارت رو باید میذاشتم زارتان زورتان😂😭
شجشجصجصج بچه ها ووت یادتون نرههه خیلی سخت بود نوشتن اسماتشون قشنگ نصف شدم.
حتما اول ووت بدین بعد بیاین پارت بعدی.
باح باح:)))
درستهه دوپارت امشب اپ کردمم

Continue Reading

You'll Also Like

98.1K 20.1K 26
[زندگی توی ساعت‌شنی] "اون گرگ سیاه کیه؟" "جفتِ جیمین." "جفت جیمین؟ و تواینجا ایستادی و هیچ کاری نمیکنی؟" یونگی با عصبانیت جواب داد:"چیکار میتونم بکنم...
25.4K 5.5K 38
مینهو خوناشام نود ساله که طلسم شده و تنها راه شکستن طلسمش؛ نوشیدنِ خون شاهرگ معشوقشه تا جایی که معشوقش جونشو از دست بده. پس مینهو قلبشو قفل و زنجیر م...
8.8K 2.3K 12
Couple: hyunlix Genre: Romance - fluff - youth - school life _کی میخوای بهش اعتراف کنی؟ ترم آخر تقریبا تموم شده +من اعتراف نمیکنم هیونگ اون میتونه با...
35.8K 5.7K 16
خلاصه: خودت بخون قول میدم سورپرایز شی :) کاپل:ویکوک ، یونمین ، نامجین ژانر:اسمات،ومپایر،رومنس، سافت ، آمپرگ ,لیتل بوی زمان آپ : نامشخص⭐