۱۲

3.7K 1.1K 106
                                    

Pcy:باورم نمیشه
Bbh:؟
Pcy:تو واقعا منو بوسیدی؟
Bbh:خواب دیدی پسرم
Pcy:لبهات واقعا شیرین هستن
Bbh:می گم خواب دیدی
Pcy:من بهشون معتاد شدم
Bbh:معتاد بدبخت
Pcy:ازین به بعد باید هر روز منو ببوسی!
Bbh: برو گمشو!
Pcy:تو واقعا منو بوسیدی؟
Bbh has been offline

اینا همه اش یه نقشه است.

یه نقشه ی عالی!

یه برنامه ی منظم از پیش طراحی شده در جهت انجام پروژه ای که واسه اغفال چانیول داره.

بکیهون عمرا عمرا عمرا به یه پسر علاقه مند بشه. اونم پارک چانیول که مضحکه ی عمومه.

اون چانیول رو بوسید فقط واسه اینکه مطمئن بشه اون دختره رزی از راه بدرش نمی کنه.

بعله! بکهیون نسبت به وظیفه ای که بر گردنشه حس مسئولیت پذیری بالایی داره!

و گرچه بوسه شون در زمان و مکان خوبی نبود ولی بکهیون نتیجه ی دلخواهشو گرفته. و این مهمه!

بعد برگشتن چانیول، دانشگاه یه مراسم تقدیر براش بر گزار کرد.
جمعیت اونقدر زیاد بود که تموم سالن پر شد و به بکهیون و دوستهاش کیک و آبمیوه نرسید.( مدیونید اگه فکر کنین دانشجوها واسه کیک و ساندیس تو این مراسم شرکت کردن!)

بکهیون اون عقب ایستاده بود و به چانیول نگاه می کرد.
اون پسر خجالتی که حتی حرف زدنش رو بلد نبود رفته بود و بجاش یه مرد کامل! خوش صحبت و بذله گو اومده بود.

اون در مورد ریاضیات و اهمیتش صحبت کرد و نقشی که توی تحولات جهان داره.
بکهیون باورش نمی شد که ضرب و تقسیم اینقدر مهم باشه و همینطور باورش نمی شد که این پسر، چانیول باشه که داره حرف می زنه!

چانیول عالی بود و بکهیون بهش افتخار می کرد.
و واقعا اشک توی چشماش حلقه زده بود.
حس پدری رو داشت که نتیجه ی سالها زحمتش رو می بینه.( درسته که اون کلا دو ماهه با چانیول هست ولی تاثیری که روی چانیول گذاشته غیرقابل انکاره! این حرف بکهیون نیست و اعتراف شخص شخیص پارک چانیوله!)

آخر مراسم همه اش به این فکر می کرد که چطور جیم بزنه و از شر این اکیپ مزاحم خلاص بشه و بالاخره توی شلوغی تونست خودشو به چانیول برسونه، دستشو بگیره و ببرتش پشت سن، لابلای یه عالمه سیم و صندلی و آت و آشغالای دیگه.

و ببوستش.

این یه بوسه ی پدرانه است! لطفا ذهنهای منحرفتونو کنترل کنید!

یه بوسه ی پدرانه روی لبهای نرم، گرم، گوشتالو و شیرین پارک چانیول!

The Dupe (Completed)Where stories live. Discover now