She's pregnant

674 71 13
                                    

لیام از پله ها پایین رفت و زین رو دید که هنوز روی کاناپه خواب بود.
اروم گونه ش رو نوازش کرد " نمیخوای بیدار شی لاولی لیدی؟"
زین عصبی گفت " وات د هللل... این لقب جدید از کجا اومد ؟"
و روی مبل نشست...

لیام خندید و به سمت پنجره رفت تا بازش کنه " من نمیدونم این چیزیه که نایل بهت نسبت داد... امروز تو لایو "

زین دستاشو به سینه ش تکیه داد " نایل فقط میتونه دهنشو ببنده تا مجبور نشه سوتی هاشو اینجوری بپوشونه "
لیام پرده رو کنار زد و اخم کرد " تو از جای دیگه عصبانی هستی سر نایل خالی نکن... فقط فکر کن به طرفدارامون که با این اشاره ی کوچیک چه حالی کردن "

زین پاهاشو روی میز شیشه ای دراز کرد " و لایا شیپرا که فک میکنن رو این کاناپه اون دختره ی چهل کیلویی خوابه"
لیام واقعا ناراحت شد " درست صحبت کن "

زین پرخاشگر پاشد و گفت " چیه؟ بهت برخورد که راجع به پارتنرت بد گفتم؟"
لیام جلوتر رفت و با انگشت به سینه ی زین زد " نه بهم برخورد که پارتنرم عین ادمای لات حرف میزنه"
گفت و زین رو رد کرد.

لیام توی فریزر دنبال چیزی میگشت و زین گند زده بود موهای بلندش رو عقب زد و فاک گفت.

" دنبال چی میگردی ؟"
لیام حرصی گفت " یه کوفتی برای خوردن "
زین چشماشو بست و محتاط گفت " یه لیوان آب بیشتر لازم داری"
لیام دست از گشتن کشید " اونو تو لازم داری بیب "
زین لبخند زد " همینکه بهم میگی بیب یعنی اونقدری عصبانی نیستی که از خونه بیرونم کنی"

لیام ایستاد و بسته ی ناگت رو جلوی ماکروفر گذاشت " بیرونت نمیکنم چون دلم برات میسوزه که کرونا نگیری"
زین جرئت پیدا کرد و وارد اشپزخانه شد " بهونه نیار تو دوست داری لاولی لیدی کنارت باشه"
لیام ماکروفر رو تنظیم کرد و به سمت زین چرخید " لاولی لیدی تویی؟ "
زین کاملا به دوست پسرش چسبید " اگه اون ایرلندی اینجوری میگه پس لاولی لیدی منم "
لیام کمی پایین تر اومد و قبل از بوسیدن روی لب های پسر زمزمه کرد " کاش همیشه قرنطینه باشه لاولی لیدی"

صدای تلفن دوباره خوشی رو از زین دزدید
لیام عقب کشید و به موبایل زین نگاه کرد " تا کی میخوای فرار کنی؟ جوابشو بده"
زین روی کانتر پرید " من تولد اون نمیرم"
لیام ناگت هارو بیرون آورد " چاره ی دیگه نداری زین... چندتا عکس و لبخند فیکه بعدشم خونه ای پیش من " و با گفتن جمله ی آخر دستاشو باز کرد.

زین خندید و نوپ گفت...
" من خسته شدم لیوم.... نمیرم... نگران نباش یکی رو پیدا میکنن که شبیه من باشه و عکساشون کامل بشه"
لیام ناگتی که شکل قلب بود رو فوت کرد و دهان زین گذاشت " من نگران عکسای اونا نیستم.... نگران توام... هربار که سرپیچی کردیم یه برنامه ای برامون چیدن که پشیمون شدیم... این ساده ترین کاره... چندتا عکس و بعدم برمیگردیم.... اونم با خانواده ش جشن میگیره "
زین دهانشو برای یه ناگت دیگه باز کرد و گفت " ستاره ای باشه "
لیام اطاعت کرد و زین با دهان پر گفت " نمیبوسمش... فقط عکس "
لیام لبخند زد " فقط عکس "

one shotWhere stories live. Discover now