CHAPTER 14 S2

2K 307 214
                                    

دقت کردین h  رو سینه ی لویی طوریه که همیشه از یقه لباساش بیرون میزنه 😏

.
.
.
.

هری روی صندلیش به عقب خودشو خابوند , هنوز سردرد داشت , نمیتونست روی کارش تمرکز کنه , اینطور نبود که وقتی مست میشه چیزی یادش نمونه پس مدام حرفاهای زین رو توی ذهنش مرور میکرد

گاهی میگفت مزخرفن ,گاهی همه اشونو قبول داشت , اگه لویی شبیه لوییزا نبود , الان چیزی فرق میکرد !?

صدای در اونو از افکارش بیرون کشید

:بیا تو

زین داخل اتاق شد و انگار یکم از هری حالش بهتر بود

:بیا اینو بخور ,خیلی داغون بنظر میای

هری قرص رو از زین گرفت ,همراه با آب نوشید

:دوست دارم الان بیهوشم کنن و تا چند روز بدون هیچ کاری بخوابم , ادوارد چطور از پس این همه دردسر برمیومد

زین روی مبل نشست
:کارای ژاپن و ایتالیا رو هم خودش انجام میداد , .... عجیب نیست همه بهش جذب میشن

:هی زین , بحث و نبر روی اون نمک نشناس

:اووو حالا لویی شد نمک نشناس?

:گفتم بس کن

:الان تو مراحل بیخیال شدنشی?

:هه , ارزشش همونقدره ,بذار ادوارد یکم باهاش وقت بگذرونه ,بعد خودش میفهمه

:ولی ادوارد و که میشناسی ,وقتی به یکی پیشنهاد میده تا اخر میره , مثل لوییزا

:اومدی اینجا بهم یه قرص دادی ولی حرفات اثرش مخرب تر از مشروب دیشبه ,میشه خفه شی?

:البته هرطور تو بخوای , راستی , شنیدم رفتن تورین

زین چشمک زد, از جاش بلند شد و از اتاق بیرون رفت

هری به لیوان آب توی دستش نگاهی انداخت و بعد اونو محکم کوبید به دیوار

:امیدوارم جفتتون توی جهنم بسوزیییین , لعنتیا

...................

ادوارد وارد خونه اش شد و چمدونهای خودش و لویی رو توی اتاق خواب گذاشت

:بیبی? صبحانه رو اینجا میخوری یا بریم بیرون?

:همینجا میخوریم تو  کلی کار داری

لویی در چمدونشو باز کرد
:وقت هست من دوش بگیرم ?

:البته , تا وقتی سفارش میدم و اونها بیارن طول میکشه

لویی سرشو تکون داد , حوله اشو برداشت و رفت سمت حمام

بعد اینکه سفارش صبحانه داد لباس هاشو عوض کرد , بعد قرار کاریش که دو ساعت دیگه بود ,باید میرفت به مادرش و دزموند هم سر میزد

TWINSWhere stories live. Discover now