chapter 8

2.2K 435 200
                                    

با اعلام ورود زین توسط منشیش توجهشو به در ورودی داد

:هی هری

:زین, اتفاقی افتاده? تو همیشه اینجایی,فکر کنم وقتی ادوارد برگرده ,شعبه ی جنوبی رو به کس دیگه ای بده

و بلند خندید ,اما زین  یه آه کشید و روی مبل لم داد هری صورتش جدی شد و روی میزش به جلو خم شد و دستاشو بهم گره کرد

:هی پسر چی شده?

:دیشب من و لویی با هم رفتیم به اپارتمانش و خب ...

:خب?

:لیام بهش زنگ زد و دعوتش کرد بیرون , چون قرار بود دوست دخترشو بهمون معرفی کنه

:یعنی شما میخواستین بلاخره  یه کاری بکنید و اون نذاشت ,و حالا ناراحتی?

:آه هری مشکل اصلا این نیست , مشکل لیام لعنتیه ,اون احمق اشغال

:آروم باش پسر ,اوه خدای من تو داری گریه میکنی?

هری سریع از جاش بلند شد و کنار زین نشست , چون زین اصلا گریه نمیکنه ,فقط وقتی پری ترکش کرد گریه کرد , پس این خیلی موضوع مهمیه

:بهم بگو چی شده

دستاشو روی شونه ی زین گذاشت و زین کمی صورتشو مالید

:خب ,ما رفتیم به کلاب و اون ,یعنی ... پری دوست دختر لیامه

:چیییی! امکان نداره! پسر تو چقد میتونی بدشانس باشی ,همیشه بهت گفتم عاشق نشو

:مگه دست منه, برای اولینبار دلم میخواد ادوارد اینجا باشه

:ببین زین,اگه هنوز این حس عجیبو به پری داری ,و هرروز قراره با لیام ببینیش ,رابطت با لویی داغون میشه ,بعلاوه که لویی از اینکه تو هنوز باهاش نخوابیدی میترسه

:چی?

:چند شب پیش با هم حرف زدیم و اون نگران بود تو ,خب تو اونجوری دوسش نداری که ...میدونی چی میگم

:نمیدونم چرا نمیتونم انجامش بدم هری , حتی تو زمانی که عقل از سرم میپره بازم نمیتونم

:چون تو هنوز دیکتو برای اون دختره نگه داشتی  , زین تو داری لویی رو اذیت میکنی چند ماهه که باهمین ,به لویی حق بده نگران رابطش باشه

:نمیتونم پری رو بکشم

:پری رو نکش ,اون حس احمقانه رو بکش ,هی پسر اون تورو ول کرد و رفت ,تو چقد احمق باید باشی که هنوز بهش حس داری , یه نکته ی جالب اینکه من دیشب داشتم اون مو بلونده رو بفاک میدادم که لویی زنگ زد , راستش نمیدونم چی بهش گفتم

و بلند زد زیر خنده

:واو,از کی تا حالا وسط سکس جواب تلفن میدی استایلز!

:فقط, جلوی چشمم بود ,این مهم نیست ,یه فکری برا پری بکن , و لویی رو اذیت نکن ,تو میدونی اون چقد اذیت شده

TWINSWhere stories live. Discover now