•4•

140 32 17
                                        

ثور نگاهی ب  چارلز  کرد و ب  راهش ادامه داد
-خب پس...بقیه کجان؟

+یه زن  همشونو توی  همون سیاره موقع جنگ کشت
خیلیامون نامیرا بودن ولی اون  قدرتمند تر از  افراد جوخه بود و وقتی اسلحه هامون رو دید عاشقشون شد و کلت رو برای کشتن اون یارو ک رفتی بالا سرش استفاده کرد ...

-متاسفم
+تقصیر تو نیست
پیاده روی  طولانی شده بود ثور  متوجه شد ک  خواهر اصلیش، همون قاتلی ک نمیشه هیچوقت تغییرش داد، برگشته درسته بعضی چیزها و ادمها خودت رو بکشی هم تغییری نمیکنن و ب هیولا بودنشون افتخار میکنن

بلاخره ب قصر رسیدن ثور اول چاراز رو ب  اتاق لباس ها برد...بازد استایل اون پسر  رو  مثل  ازگاردی  ها میکرد تا کسی شک نکنه و شورش نشه پس یکدست لباس و زره طلایی با شنلی ابی ک با چشم های  پسر  ست بود بهش داد ب نظر  ثور  چارلز  کیوت  ترین جنگجوی قوی بود ک تاحالا  دیده بود...اصلا بهش نمیخورد ک  جنگجو بزرگی باشه چارلز پشت دیوار  مخصوص عوض کردن لباس رفت و بعد از  بیرون اومدنش با اون لباس ها چهره ناراضی ب  خودش گرفت ولی ثور با  لبخند بهش نگاه کرد

-ازون لباسای شلو ول خودت خیلی بهتره

+خیلی تنگه دارم خفه میشم
- بهت میاد
+احساس میکنم اومدم کارناوال یونان باستان

-اینقدر غر نزن باید برای زندگی تو اینجا چندتا قانون رو بهت بگم و بعدش اطرافو نشونت بدم
قانون اول؛ مردم از  لباس  هایی ک اونارو  راحت طلب و تنبل جلوه بده مثل لباسای  تو بدشون میاد اونا دوست دارن قوی به نظر بیان و هستن
+اوه
-قانون دوم؛ تو مردم هیچوقت ابراز  علاقه نکن منظورم بوسه و  ایناست یجور  خود نماییه بی مورد حساب میشه
قانون سوم
در اتاق تمرین مبارزه رو باز کرد
-کار با صلاح های  مختلف و حتما شمشیر رو کامل  یاد باید بگیری
وارد اتاق شدن و چارلز شمشیری  برداشت و بررسیش کرد

-قانون چهارم؛ هر نوع بدی یا  ناپاکی  وارد ازگارد بشه زنده نمیمونه و نابود میشه...نه تنها ازگارد بلکه کل  نه قلمرو تحت پوشش ازگارد هستن و این عمل براشون انجام میشه  و اینکه ک حتما  باید صاف راه بری و صبح های  زود از  خواب  پاشی

+اینجا بیشتر شبیه پادگانه  تا  ی سیاره یا کشور

-اینجا فرق زیادی با سیاره های  دیگه نداره فقط هنوز  لباس  های سنتی میپوشیم و توی  داستاناتون اومدیم همین...وگرنه  تکنولوژی ما از  شماها پیشرفته تره ...تو باز  داری  ذهن لعنتیه منو میخونی؟

+چی؟ نه اثلا ابداااا... اریک  کیه؟

ثور  با قیافه "اوه واقعا؟ توراست میگی" ب چارلز خیره شد

-اریک مثل تو ی  انسان جهش یافتست
چشمای چارلز برق زد

+جهشش چیه؟

•|•Young Gods•|•Where stories live. Discover now