Fourteen

866 73 29
                                    

" بلند شو " نايل دستور داد و درست مقابل النا ايستاد.

" روى زانو هات بشين"

النا همون كارى كه بهش دستور داده شده بود رو انجام داد. از تخت بيرون اومد و جلوى نايل زانو زد. به خاطر ويو اى كه جلوى نايل به وجود اومده بود ، ديكش به شدت سفت شد.

يه لبخند كوچيك روى لب هاى النا به وجود اومد ، اون اميدوار بود كه نايل صداى خندشو نشنوه ، ولى شكست خورد.

"ساكت باش"  نايل فرياد كشيد ، دست النا رو گرفت و بالاى سرش برد.

بعد دستاش رو با كراوات ابى اى كه چند لحظه قبل برداشته بود ، پشتش بست. النا تلاش كرد دستاشو ازاد كنه ، ولى هيچ شانسى نداشت.

" نه ، نه پرنسس" نايل حرف زد.

"تو اجازه ندارى من رو لمس كنى -با دسستت نه - ولى بايد از اون دهن خوشگل و كوچولوت استفاده كنى" النا سرش رو بالا اورد با چشم هاى درشت و بى گناهش به نايل نگاه كرد.

مو هاش به اطراف پراكنده شده بود و دهنش بسته بود. نايل دستش رو به طرف صورت النا برد. رشته هاى مو رو از توى صورتش كنار زد و ناگهان دسته ى بزرگى از مو هاى النا رو توى مشتش گرفت.

" (دهنت رو) باز كن " اون داد زد.

النا اطاعت كرد ، دهنش رو كاملا باز كرد و براى اتفاقى كه قرار بود بى افته هيجان زده بود. ناگهان نايل شروع به داخل و خارج كردن ديكش توى دهن النا كرد و باعث شد اون عق بزنه. ولى نايل كارش رو متوقف نكرد اون ميدونست كه به زودى النا بهش عادت ميكنه و اين درد براش تبديل به لذت ميشه.

و درست همونطور كه پيشبينى كرده بود ، يه ناله از بين لب هاى النا بيرون اومد و ناله هاى بعدى به دنبالش اومدن ، اون خيلي بيشتر ميخواست.

" خوشت مياد ، پرنسس؟ " نايل پرسيد.

" تو ديك ددى رو دوست دارى؟ "

تمام كارى كه اون ميتونست انجام بده اين بود كه در جوابِ سوال نايل ، ناله كنه.  بعد اون سعى كرد به نايل لذت بيشترى بده و لب هاشو دور نايل سفت كرد و محكم فشار دال ، به اميد اين كه اون بيشتر تحريك بشه.

وقتى نايل شروع به ناله كردن كرد ، النا تظاهر كرد كه كارش نتيجه داده.
همونطور كه النا سرش رو بيشتر به نايل نزديك مى كرد ، نايل انگشت هاشو دور مو هاى اون تنگ تر كرد و مجبورش ميكرد تا اون رو بيشتر توى خودش فرو كنه. ديكش به پشت گلوى النا ضربه مى زد.

النا به خاطر فشارى كه نايل وارد مى كرد ناله كرد  و اميدوار بود كه نايل كمى ملاحظه كنه ، ولى اون اينكارو نكرد. نايل انقدر توى خوشى فرو رفته بود كه متوجه هيچ چيزى نمى شد.

" فاك ، پرنسس " نايل ناله كرد.

قبل از اينكه ابش بياد ديكش رو كاملا توى دهن النا فرو كرد. خيلى سريع بيرون كشيدش. ديكش با اب خودش و اب دهن النا پوشيده شده بود.

نگاهى به النا انداخت ، لب هاش پف كرده بود ، قرمز بود ، و كمى متورم شده بود. دهن النا هنوز يكم باز بود و نايل ميتونست ابش رو روى زبونش ببينه.

بعد  نايل ديكش رو جلوى النا گرفت ، بهش دستور داد تا تميزش كنه. و النا دوباره همون كارى رو كرد به بهش گفته بود ، ديك نايل رو ليسيد تا تميز كنه و تمامش رو قورت داد.

" چه دختر خوبى " نايل تعريف كرد ، النا رو بالا كشيد تا روى پاهاش بايسته

" ممنونم ، ددى " اون مِن مِن كرد.

" دراز بكش" نايل دستور داد و اون رو به طرف تخت هل داد.

قبل از اينكه النا بتونه واكنشى بده ، نايل دور شد ، به طرف كمدش رفت تا چيزى رو برداره و وقتى برگشت يه كراوات ديگه توى دستاش داشت.

" به طرف بالاى تخت برو "  اون با صراحت گفت.

النا اطلاعت كرد و نايل كراواتى كه دور دستاش بسته بود رو باز كرد. ولى قبل از اينكه النا بتونه ازادى رو حس كنه اون هر كدوم از دستاش رو به يك طرف تخت بست.

وقتى دستاش قفل شده بود ، نايل بدنش رو بالاى بدن النا قرار داد ، ديكش به سختى ورودى النا رو لمس ميكرد.

" براى يكم تفريح اماده اى ، پرنسس؟ "

•••
كمرم شكست :|

40 تا كامنت = قسمت بعد

Daddy Kink  | CompleteOù les histoires vivent. Découvrez maintenant