Nude

Chapter 3

"و اون چشم ها ، من خودم رو توى اون ها گم كردم..."

➳➳➳

[ از ديد انجل ]

چشم هاى خوشگل سبز رنگ

حس ميكنم خودمو توشون گم كردم ، اونا خيلي فريبنده بودن و با مژه هاي بلند و تيره كه باعث ميشد رنگ چشماش سبز روشن به چشم بياد. اونا روشن بودن اما يه چيزي پشت اونا بود كه پنهان شده بود.

چشمامو اروم پايين صورتش بردم و به تمام جزيياتش نگاه كردم ، مثلا اون لباي قلوه اي صورتيش كه به نظر خيلي نرم به نظر ميومدن. يا اون فك خوش حالتش و اون ابرو هاي به هم گره خورده كه داشتن به من با دقت نگاه ميكردن.

اون واقعا خوشتيپ بود و اين خيلي هيجان انگيز به نظر ميومد. نميدونم كه چقدر تو اون لحظه داشتيم هم ديگه رو نگاه ميكرديم ولي وقتي چونمو ول كرد و ايستاد و من بهتر تونستم جيزل و ببينم.

قيافش ميگفت كه مدت زياديه .سريع نگاهمو به پايين انداختم و به پاهام نگاه كردم تا از نگاه خيره ى بقيه فرار كنم. اقاي استايلز به ارومي ازم دور شد و من جرعت كردم دوباره بهش نگاه كنم اون قد بلند و لاغر بود شونه هاي پهني داشت موهاش تقريبا بلند و فرفري بود يه چيزي اين وسط اشتباه بود شايد بخاطره عطرش بود بنظر مى اومد ادمي مرموز و خطرناك باشه ...

"ميتونم با الكساندر حرف بزنم ، اگه ممكنه"

درحالي كه پشتش به من بود به جيزل گفت.از وقتي كه اومده اينجا اين اولين باري كه حرف زده و راستشو بگم اصلا سورپرايز نشدم ، دقيقا همونطوري كه به قيافش ميخورد بم و عميق بود..

كت شلوار تيره ش هيچ چيو نشون نميداد به جز قدرت و اعتبارش ؛ ميدونستم كه فرد مهمي بايد باشه يا حداقل پولدار. چشماى جيزل گشاد شد و با دهن باز بهش نگاه كرد .

نميدونست بايد چجوري جوابشو بده از جواب دادن بهش امتناع ميكرد و من نميدونستم چرا!؟ شايد بخاطره اينكه الكساندر رو به اسم كوچيك صدا زده بود و يا هيچكش همچين چيزي قبلا درخواست نكرده بود

"ال-البته ولي چرا!؟" جيزل با لكنت گفت .

"ففط منو ببر پيشش" اون اينبار دستور داد. جيزل سرشو تكون داد نميخواست مشتري رو عصباني كنه.

"دنبالم بيايين" اروم گفت و داشت ميرفت كه صداي اون مرد رو دوباره شنيد و ايستاد.

"ميخوام اونم بياد" قاطعانه گفت و من ميدونستم منظورش منم.

همه دارن منو نگاه میگنن . و من همونطور که با ناراحتى لبمو گاز میگرفتم این پا و اون پا کردم. کاری که هروقت عصبی بشم انجام ميدم.