niazkilam: نرین به لحظه م دیگه

fakeliampayne: حالا هرچی، تو چرا بیداری؟ اونجایی که تو هستی ساعت چنده؟

niazkilam: اینجا هم صبحه زوده، من دارم مینویسم، و درگیر کلمات و استعاره هایی هستم که دور سرم با سرعت میچرخن

niazkilam: اگر ننویسمشون رو هم انباشته میشن و تبدیل به دسته های درهم برهم تو ذهن متعلق به خودم میشن، پس با نوشتنشون تو کتابم راحت از دستشون خلاص میشم

*نکته انحرافی*

ذهن متعلق به خودم← mind of mine 😐

niazkilam: ببخشید این خیلی عجیب به نظر میرسه، اصن بیخیال

fakeliampayne: عذاب یک هنرمند، چه تراژدی قشنگی

niazkilam: اوه این تشویق های رمانتیک مایوس کننده رو به کار نبر، هیچ چیز شاعرانه ای درمورد نوشته هام وجود نداره، من فقط یه عالمه فکر تو سرم وجود داره و به جای بیان کردنشون اونارو مینویسم، در کل چیز خاصی نیست

fakeliampayne: خیلی خب بذار منم لحظه ی خودم رو داشته باشم

niazkilam: لحظمون (our moment)

fakeliampayne: اون یه عطره

niazkilam: باید باشه

fakeliampayne: من ازش استفاده میکنم

niazkilam: من نمیکنم

fakeliampayne: عوضی نباش من و تو باید ازش استفاده کنیم
*نکته انحرافی ۲*
من و تو ← you & i 😐

niazkilam: you & i

niazkilam: الان یه عطر شد

niazkilam: منم از این لعنتی استفاده میکنم

fakeliampayne: شبیه یه آهنگ شد😂😂😂

niazkilam: تو آهنگ مینویسی
یه آهنگ به اسم you & i برام بنویس

fakeliampayne: از اونجایی که کل شب رو بیدارم، شاید بنویسم

*نکته انحرافی۳ 😑*
کل شب رو بیدارم← up all night

niazkilam: قلبم داره تند تند میزنه

niazkilam: من میدونم که دوتامون چه از لحاظ فکری و چه از لحاظ مکانی دوریم ولی دوتامون در حال حاضر داریم مینویسیم... پس من میتونم تصور کنم که پشت یه میز نشستیم و تو هدفون تو گوشاته و نور صفحه ی لپ تاپ من خیلی زیاده... من نورشو کم میکنم...تو دستات گرفته... یه قهوه پیش منه و تو از چایی ای که من برات درست کردم میخوری و هر چند دقیقه یک بار زیر لبت ریتم آهنگو زمزمه میکنی تا ببینی با متنش هماهنگی داره یا نه...وقتی من دیگه نتونستم چپتر جدید کتابمو شروع کنم... به تو نگاه میکنم تا جرقه های زیبات باعث خلق یه ایده ی جدید تو ذهنم بشن... چون همیشه میگن نگاه کردن به یه اثر هنری باعث خلق هنر میشه

niazkilam: شت، من یه نویسندم و این لعنتیا با سرعت از مغزم بیرون اومدن، ببخشید

fakeliampayne: وای خدای من زییییین اون خیلی کیوت بووووود

fakeliampayne: تو داری یه کار میکنی بخوام بیام ببینمتتتتت

niazkilam: پس اونوقت من به کی تکست بدم؟

fakeliampayne: من

fakeliampayne: تو هنوزم میتونی به من تکست بدی، حتی اگه تو یه اتاق باشیم

niazkilam: این خیلی مسخرس لیام

fakeliampayne: خیلی خب تو میتونی به اشتون تکست بدی و به حرفاش راجب پونی کوچولوها گوش کنی

niazkilam: !!!!!بیخیاااااااااااااال

fakeliampayne: فکرشو میکردم

fakeliampayne: من هنوز رو اون پاراگرافه قفلم واقعا نمیدونم سبک نوشتنت چجوریه

niazkilam: مزخرف بدرد نخور

fakeliampayne: خفه شو دیگه ، داری دروغ میگی

fakeliampayne: تو زیباترین و خلاق ترین ذهن رو داری پس خفه شو و نگو که نوشته هات مزخرفه

niazkilam: داری خسته میشی؟

fakeliampayne: نه چطور؟

niazkilam: نمیدونم چرا ولی هروقت خسته میشی خیلی شیرین حرف میزنی

fakeliampayne: اوه

fakeliampayne: راست میگی

fakeliampayne: آره من یکم خستم

niazkilam: برو بخواب بیبی بوی

fakeliampayne: نمیخوام

niazkilam: پس من میرم

niazkilam: شب بخیر بیبی لی

fakeliampayne: تنهااام نذار مالییییک

fakeliampayne: بهم نگو بیبییییی

fakeliampayne: فااااک تو نرفتی بخوابییی

fakeliampayne: فااااک

fakeliampayne: ازت متنفرمممم

fakeliampayne: کثافت دارم میبینم داری پستای مردمو لایک میکنیییی

fakeliampayne: 😡😡🔥🔥🔥🔥🔥🔥💀💀💀

fakeliampayne: تو یه جاکشی نیاااااز

fakeliampayne: خیلی خب

fakeliampayne: شب بخیر پرتی بوی

fakeliampayne: فردا به روم نیار که با چه اسم مستعاری صدات زدم

pretty boy (Persian Translation)Where stories live. Discover now