6• من خوبم

1.4K 265 39
                                    

" چطوری داداش؟ "

لویی آه كشيد و به جوینت(ماریجوانا) روشن توی دست زین خیره شده. میدونه که نباید بکشه. میدونه که هری از این کار متنفره.ولی الان احساس خیلی مزخرفی داره یکم خماری هم تاحالا کسی رو نکشته !

" من عالیم زین،چرا باید فکر کنی جور دیگه ایم؟! "

" من میدونم تو هری رو دوست داری،لو."

زین با خونسردی گفت و لویی همزمان سرفه كرد و گلوشو چنگ زد!اون تاحالا به هیچکس نگفته که چه احساسی به هری داره ولی حالا...زین اینو میدونه،هیچ راهی برای رد کردنش وجود نداره،زین حرفشو باور نمیکنه.

" و حالا هری اون دختره آنا رو داره..میدونم این باید واسه تو سخت باشه.فکر نمیکنی هری باید دنبال یه رابطه ی واقعی باشه نه دوستی آنلاین؟؟معلومه که فکر میکنی ایده ی خوبی نیست.من میدونم تو چه احساسی داری لو. "

" فکر می کنم.. "

لویی یه پک دیگه کشید و با آه ادامه داد:

"فکر می کنم اون باید هر کاری که خوشحالش میکنه انجام بده."

" چرا هیچوقت بهش حقیقت رو نگفتی؟ "

زین کاملا موضوع رو عوض كرد ، پس لویی تصمیم گرفت به این بحث ادامه بده در حالی که ماریجوانا رو به زین پس میداد. فکر ميكرد به اندازه کافی کشیده.سرش گیج میرفت و احساس عجیبی داشت .تلفنش توی جیبش ویبره رفت و باعث شد به هری و لبای صورتی لعنتیش فکر کنه.

لبای صورتی لعنتیش و فر های تیره ی موهاش و این که چقدر نرمن وقتی انگشتاشو بینشون فرو میکنه.و چه حس خوبی داره کشیدن اون موها توی دستش وقتی هری داره با ناله اسمشو صدا میکنه....

" لویی "

زین دوباره صدا كرد و شونه های لویی رو تکون داد و با موفقیت اونو از افکار خاکبرسریش بیرون كشيد! این واقعا خجالت آوره! چون هری خیلی جذابه و لویی خیلی ذوق مرگ شده. یه لحظه فکر كرد که ممکنه به خاطر کاری که میکنه بره زندان؟ بعد به این نتیجه رسيد که اصلا اهمیت نمیده .

" اون..اون استریته زین. یعنی...اون سینه ى دخترا رو دوست داره!!! "

لویی در حالی توضیح میداد دستاشو زیر سینه هاش برد گرد کرد و هوارو فشار داد تا ثابت کنه سینه نداره.

" من هیچی ندارم!! "

" بیخیال لویی..از کجا میدونی که استریته؟میتونه بایسکشوال(دو جنسگرا) باشه..یا گی..یا یه هیولای یه چشم لعنتی باشه..هرچیزی ممکنه! "

CATFISH | CompleteWhere stories live. Discover now