عذرخواهی

57 9 7
                                    

زنگ کلاس خوردو ریاضی داشتیم. دنبال جامدادیم می گشتم.ناگهان فهمیدم که جامدادی مو جا گذاشتم. الیسون مداد اضافه نداشت.دنبال مداد می گشتم که یکی دستشو دراز کرد و به من مداد داد.اسکات بود و گفت:جای تعجبه! معلومه که منظمی،ولی یادت رفت جامدادی بیاری؟سرخ شدم و تشکر کرد. بعد به استایلز نگاه کردم.تمرینات ریاضی رو داشت خیلی تند حل می کرد که مدادش افتاد زیر پام.مدادشو گرفتم و بهش دادم. از من تشکر کرد و بعد بهش گفتم:راستی.به خاطر رفتارم عذر می خوام. کلا من آدم یک دنده ای هستم. هیچ وقت شکست رو قبول نمی کنم.اون خندید و گفت:عیبی نداره.من هم تحمل ندارم.همه آدم های باهوش تحمل همچین چیزی رو ندارن.من سرخ شدم اون به من گفت باهوش.دوباره سر تمرینات ریاضی برگشتم. خدا رو شکر همه درست بود البته مال استایلز هم درست بود.کلاس ریاضی هم تمام شد.کتابامو جمع کردم و گذاشتم توی کیفم.الیسون هم وسایلشو جمع کرده بود.با هم از کلاس بیرون رفتیم.ناگهان جلوی ما ظاهر شد و گفت:امشب ساعت 9 خونه ام بیاید.توی این کارت آدرس خونمو نوشتم. بفرما. می خواستم دعوتشو رد کنم به دلایل مختلف؛اولا ازش خوشم نمیاد دوما من هیچ وقت به پارتی ساعت 8 به بعد نمی رم.ولی به سرعت به من داد و رفت. توی راه به الیسون گفتم که به پارتی نمیام.ولی اون به من گفت که اشتباه میکنم تو این پارتی دوست های زیادی پیدا میکنم.با این کارم فقط اونا رو از خودم دور میکنم.زیاد به حرف های الیسون اهمیت ندادم ولی به هر حال اون بدون من رفت.

Teen Wolf book 1 (the wolf's secret)Where stories live. Discover now