part 9

1.5K 189 30
                                    

(اگه دوست داشتین با آهنگ fix you از coldplay بخونید)

هری و لویی توی سکوت تا خونه رانندگی کرد  . هیچ کدومشون نمیدونستن بعد از اینکه همو بوسیدن چی بگن.

خب، این سکوت بود به جز لویی که هر چند ثانیه یه بار با ناامیدی ناله میکرد و دستشو بین موهاش میکشید انگار که اون بدترین کاریه که میتونست انجام بده.

" لویی، اشکالی  نداره"

هری آروم گفت وقتی که اونا پشت چراغ قرمز توی بزرگراه ایستادن

" نه!  داره"

این تمام چیزی بود که اون جواب داد و هوا رو از بین لباش بیرون داد

" میدونی این خیلی بهتر میشد اگه دلیل این عصبانیت های ناگهانیتو توضیح میدادی"

هری زمزمه کرد و موهای فرفریش رو تکون داد قبل از اینکه اونا رو از روی پیشونیش کنار بزنه و تمام کاری که لویی میتونست انجام بده این بود که آه بکشه  و سرشو روی فرمان ماشین بذاره.

" باشه ، بهت میگم"

هری صبر کرد ولی پسر دانکستری هیچی نگفت

" لو-"

" بذار فکر کنم"

لویی داد زد دستشو کوبید روی فرمان ماشین و باعث که یه بوق بلند بزنه و هر دوتا پسر از جاشون پریدن

" باشه"

هری نفس کشید ، لبشو گاز گرف و چشماشو بست و سعی کرد همه چیو خیلی شخصی نگیره

چرا اون لویی رو دوست داشت وقتی که  بیشتر وقتا آسیب میدید؟

" هری ، من-"

" فقط تمومش کن"

هری جیغ کشید و گوشاشو گرفت و چشماشو محکم بست. اون احساس میکرد که دوباره پنج سالش شده  و داره سعی میکنه طعنه های هم کلاسی هاش در مورد اینکه اون چقدر عجیبه و زیاد گریه میکنه رو از سرش بیرون کنه.

پسر جوون تر یکم عقب رفت وقتی که لویی دستشو گذاشت رو بازوش و آروم نوازشش کرد و به نظر میومد همه بدنش به خاطر  نوازش لویی آروم شده.

" هری دستتو از روی گوشت بردار"

لویی با ملایمت گفت و دستشو از روی بازوی هری بالاتر برد ، بین موهای فرفریش.  

پسر فرفری با دودلی دستشو از روی گوشش برداشت و چشماشو باز کرد و تنها چیزی که میتونست احساس کنه ، لمس های لویی و انگشتاش بین موهای فرفریش بودن

" هری، با من حرف بزن"

لویی زمزمه کرد و دستشو آروم بین موهاش تکون داد.

و هری میخواست حرف بزنه ولی نمیتونست

" هری"

لویی با آهنگ خوند و وقتی صداش ضعیف و ناراحت به نظر اومد ، هری نمیتونست لبخند نزنه ولی فقط یه کوچولو و اون خیلی سریع جای خودشو به یه اخم داد

I sleep naked(persian translation)Where stories live. Discover now