Part 35-36

67 10 3
                                    

Part 35

«❌🔞ممکنه این قسمت مناسب روحیه لطیف و خجالتی شما نباشه پس با دقت بخونید🔞❌»

آب داغو باز کرده بودو وانو پر کرده بود.هنوز باکسرش تنش بودو دراکو گوشه حموم ایستاده بود.از اینکه برای اولین بار تو خونه یکی دیگه تو حموم یکی دیگه و با ادمی غیر از خودش بود خجالت زده و موذب بود
ه:نمیخای لباستو در بیاری؟
د:عام.نمیدونم
ه:تو خونتون با لباس حموم میکنی؟
خندیدو به دراکو نگاه کرد که نگران سعی میکرد نگاهشو از هری بدزده
ه:نمیخام بهت آسیب بزنم.این فقط یه حمومه سادست.لباساتو در بیار
د:احساس موذب بودن دارم
ه:باشه من نمیخام مجبورت کنم هرطور راحتی اما اینطوری اونی که سرما میخوره تویی
هری شونه ای بالا انداختو باکسرشو در آورد.چشمای دراکو با دیدنش گرد شدو دستشو جلوی چشماش گذاشت اما هری بی اعتنا به گونه های اتیش گرفته ی دراکو وارد وان شد
ه:عاح آب داغ معجزه میکنه
به دیواره وان تکیه دادو شونه هاشو بیرون انداخت
د:هری؟
ه:بله بیبی بوی؟
د:اگه لباسامو در بیارم...میشه..میشه نگام نکنی؟
هری سرشو به مخالف دراکو چرخوند تا دراکو راحت باشه و زحمت یه مکالمه ی کوتاهم به خودش نده تا بهش اطمینان خاطر بده که نگاهش نمیکنه.با چرخیدن گردن هری دراکو لباساشو در آورد و اروم اروم به سمت وان رفت
د:چشماتو ببند
ه:اما من که سرمو برگردوندم
د:لطفا
ه:هوف باشه
چشماشو بستو دستاشم جلوی چشمش گرفت دراکو که مطمئن شد هری نگاهش نمیکنه پاهاشو تو اب داغ گذاشت و بدنشو با احتیاط داخل اب فرو برد.اما هری تقلب کرد و از بین انگشتاش دزدکی نگاه کرد.یه بلونده بلوری داشت وارد محوطه وان میشدو این واقعا سکسی بود.دراکو نشستو کمرشو به سینه هری تکیه داد
ه:میتونم چشمامو باز کنم؟
دراکو پاهاشو جمع کرد تا خودشو بپوشونه و با یه اوهوم سر و ته قضیه رو هم اورد
ه:آب که خیلی داغ نیست؟
د:نه خوبه
ه:ببخشید اگه وان کوچیکه
د:از این بزرگ‌ترم هست؟
سوالی پرسیدو هری با تعجب جواب داد
ه:تاحالا از وان استفاده نکردی؟
د:نه.اولین بارمه
ه:اوه.اره از این وان مسخره.بزرگ‌ترم هست
د:به نظر من که خوبه همینکه منو تو توش جا میشیم کافیه
دراکو با لبخند صورتشو به سمت هری برگردوندو تو چشماش نگاه کرد
ه:چیه؟چیزی رو صورتمه؟
د:تاحالا بهت گفتم که چقدر خوشگلی؟
ه:چ...چی؟
هری از حرفه یوهویی دراکو تعجب کرد و البته مضمون حرفش که درمورد زیبایی صورتش بود.یعنی اون فکر میکنه که من زیبام؟ این اولین جمله ای بود ک تو سر هری نقش بست
د:صورتت...تو واقعا قشنگی. موهای بلوطی، چشمای جنگلی، همه چیزت باهم تناسب داره تو شبیه فرشته هایی
ه:حالا شبیه جیزس ام یا عزرائیل؟
دراکو بهش خندیدو صورتشو نوازش کرد
د:هرکدومشون یه کاربردی دارن.تو به خوبی جفتشونی
ه:دستت درد نکنه حالا شدم شبیه عزرائیل؟
دراکو شیرین تر از قبل خندیدو سرشو به قفسه سینه هری تکیه داد. صدای تپش قلبشو میشنیدو انگشتای باریکشو روی سینش میکشید تا سمفونی مورد علاقشو رهبری کنه
د:عزرائیلم خوبیای خودشو داره. ادمارو از جهنمی که توش زندگی میکنن نجات میده
لبخند هری کم کم خشکید.ناامیدی تو حرفای دراکو‌ موج میزدو این قلبشو میشکست پس دستشو رو دستش که سینشو نوازش میکرد گذاشت و ادامه داد
ه:من الان کنارتم بلوندی.همین کافیه که بخاطرت به مرگ فکر نکنم
دراکو صورتشو به سمت هری برگردوندو با چشمای اقیانوسیش بهش خیره شد
د:من به بزرگ‌تر از این فکر میکنم.اگه قراره یه روز بمیرم.میخام تو جونمو بگیری.اینقدر عاشقتم که میتونم بخاطرت بمیرم
ه:نمیخام راجب مرگ حرف بزنیم
د:غیر ممکن نیست،ما که نامیرا نیستیم
ه:نمیخام بمیری
دستای بزرگشورو صورت لطیف دراکو گذاشتو با ناراحتی بهش نگاه کرد
د:عاشقتم هری.بیشتر از جونم
لبشو کج کردو دست هریو که رو صورتش بود بوسید و این حرکت برای قلبه تازه برگشته از سیبری هری بیش از اندازه بود.فکر کن کل زندگیت تو یخ و سرما گذشته و یه شب خابیدی و وقتی چشم باز کردی نور گرم خورشید و نسیم ملایم جزایر قناری به پوسته زمختت خورده؛ معلومه که هیچ ایده ای نداری که باید در این موقعیت چطور برخورد کنی مخصوصا وقتی الکل تو کل بدنت رسوخ کرده پس منطقی ترین کار اینکه خودتو به قلبت بسپاری تا اون تصمیم بگیره و اولین واکنش قلب ناوارد هری احساساتی شدن بود طوری که دراکو رو تو بغلش گرفتو بغض کرد
ه:نمیخام از دستت بدم تو تنها چیزی هستی که برام مونده
دراکو با شنیدن رگه های بغض تو صدای هری برگشتو دوتا پاشو دو طرفش گذاشتو روی روناش نشست.اینطوری میتونست خیلی واضح چشمایی که میپرستیدو ببینه و باهاشون مناجات کنه
د:بهم نگاه کن
با دستاش صورت هریو گرفتو نگاهشو بهش دوخت
د:قول میدم هیچوقت ترکت نکنم
ه:شاید نباید اینو بگم اما این جمله رو از ادمای زیادی شنیدم
دراکو محکم صورت هریو تو دستاش گرفت تا قاطعیتشو نشون بده
د:اونا وقتی وارد زندگیت شدن که بهترین بودی و با اولین بدبیاری رهات کردن اما من وقتی وارد زندگیت شدم که عیب هاتو دیدم و پذیرفتمت و کنارت موندم چون من تحملت نمیکنم هری،من واقعا دوست دارم
حرفای صادقانه ی دراکو به جونای هری اضافه میکرد و نمیتونست بگه که چقدر از شنیدنشون خوشحاله ولی از طرفی میخواست متوجه باشه که چه قول بزرگی داده
ه:با اینحال در استفاده از کلمات دقت کن بلوندی چون داری قول بزرگی میدی
د:به بزرگی عشقی که بهت دارم قسم میخورم، هیچوقت ترکت نمیکنم
مکالمه ی اونا با حرکت بعدی دراکو تصویب و بسته شد چون بلوندی لبای معشوقشو نرم بوسید.خیلی خیلی آروم اینکارو میکرد و دستشو دور گردنش انداختو موهاشو نوازش میکرد.هری دستشو رو پهلوهاش گذاشتو تا کمرش بالا اومد.کاش میتونست بهش بگه که چقدر از شنیدن این حرفا دلش قرص شده و حالش بهتره
ه:ممنونم بلوندی،تو تا به امروز قشنگ ترین اتفاق زندگیمی
با جدا شدن لباشون از هم صدای بوسشون قطع شد و حرفای عاشقانه هری به قلب دراکو نفوذ کرد و باعث گرم شدن گونه هاش شد.نگاه هری از ترقوه های سفید و سکسی دراکو پایین رفت و بدنشو خیلی اروم انالیز کرد. لعنت بهش حتی فکر کردن بهشم بعث میشد هری لب پایینشو به دندون بگیره
ه:میخام یه سوال بپرسم
از نگاه های حریص هری میشد حدس زد که چه سوالی ذهنشو درگیر کرده پس دراکو اجازه نداد صحبتش تموم بشه و سریع تر وارد عمل شد
د:هیسسس؛ میدونم چی میخوای بگی
دراکو انگشت اشارشو رو لبای هری گذاشتو لبخند زد
د:بهت اجازه میدم
هری لبخند زدو انگشت دراکورو بوسیدو لباشو به لباش چسبوند.اخه چطور یه پسر که ازش کوچیک تره اینقدر درک و شعور داره؟ اصلا چطور فهمید که چی تو سر هری میگذره؟ شاید اون هیولای سفتی که مدام به کمرش میخوره هشدار خوبی باشه اما در نهایت این بلوندیه که مجوز رو صادر کرد و این از نظر هری خیلی خیلی کیوت و تو دلبرو بود

More painful than before Onde histórias criam vida. Descubra agora