"آره، دیدم!"
نامجون با شوک آروم شدن ضربان قلبش رو احساس کرد، این عوضی چه زری میزد؟ داشت الکی میگفت تا عذابش بده مگه نه؟
"چه... چه حرفِ مفتی زدی؟"
یونگی با پوزخند صورتش رو نزدیک نامجون برد و با لبخند حرص درار و صورتی کج شده به نامجون که رنگش پریده بود نگاهی انداخت.
"حموم بردمش، پس تمام این لغزشهای قطرات آب رو روی تنش دیدم حرومزاده."
نامجون دیگه توانایی کشیدن افسار اعصاب و عصبانیتش رو نداشت پس با شدت یقه هودی مشکی رنگی که زیر روپوش پزشکیش پوشیده بود رو گرفت و به دیوار پشت سرش کوبید.
پرسنل و مردم اطرافش با تعجب و ترس به مردی که با عصبانیت به دکتر نگاه میکرد و دکتری که خندههای رو اعصابی روی لبهاش نشسته بود نگاه میکردن.تا چند دقیقه پیش روبهروی هم ایستاده بودن و قهقهه میزدن حالا چی شد اینطور دست به یقه هم شدن؟
نامجون هر لحظه فشار انگشتهاش رو بیشتر میکرد و با فشار دادن دندونهاش روی هم صدای ساییده شدنشون رو به گوش یونگی میرسوند.
یونگی اما انگار که از این حالت نامجون لذت میبره با اینکه راه نفسش کمکم بسته میشد، اما اجازه نمیداد لبخند حرص درارش از روی لبهاش کنار بره."هی هی داری چه غلطیمیکنی نامجون، ولش کن."
جین با عجله به دست نامجون چنگ زد و با تمام توانش به عقب پرتش کرد.
یونگی با وارد شدن حجم ناگهانی و زیاد اکسیژن به راه تنفسیش با شدت سرفه کرد و روی دیوار سر خورد و نشست.
جین با نگرانی کنارش زانو زد و دستش رو یک سمت صورت یونگی گذاشت. دستی به صورت خیسش و موهای بهم ریختهاش کشید و سعی کرد با مالوندن پشتش توی نفس کشیدن بهش کمک بکنه.یکی از پرستارها با بطری آبی سمت جین دوید و با صدا زدنش بطری رو دست پسر داد. جین با تکون دادن سرش تشکر و سریع پلمپش رو باز کرد.
با کمک به یونگی پشتش رو کاملاً به دیوار تکیه داد و با گرفتن چونهاش بطری آب رو روی لبهاش تنظیم کرد و جرعههای خنکش رو کمکم وارد دهانش کرد.
یونگی با لذت چشمهاش رو بست و انگشتهاش رو دور دست جین که زیر چونش بود حلقه کرد.نامجون روبهروشون با غم و عصبانیت و شاید کمی پشیمونی به نگرانی توی چشمهای جین و تلاشهاش برای آروم کردن یونگی نگاه میکرد.
واقعاً جین رابطهای نزدیکتر از دوست به یونگی داشت یا فقط رابطشون مثل دوتا دوست خیلی صمیمی بود که یونگی میخواسته آزارش بده؟
همونطور که با حسرت به صورت جین زل زده بود با برگشتن صورت عصبانیش به خودش اومد و صاف ایستاد.سرش رو پایین انداخت و چشمهاش رو محکم بست؛ گند زده بود و هیچجوره نمیتونست جمعش بکنه. اگه یونگی همون دوست صمیمی جین بود چی؟ اونوقت میتونست این خرابکاریش رو جمع بکنه؟
YOU ARE READING
Sirius Namjin Version
Fanfiction𖧧 Name: Sirius pt1 #Sirius -✨ Genre: Romance, medical ⊹ کیم نامجون، فرد درستکار و سرشناسی توی کره که مدیر شرکتی برای واردات و صادرات خودرو هست. نامجون یک شب، پسری رو از مهمانی که دعوت شده بود نجات میده و زندگیش رو عوض میکنه؛ اما نامجون با وجود...
Sirius4/Namjin Version
Start from the beginning