با بغض سنگینی که نفس کشیدن رو براش سخت کرده بود از بیمارستان بیرون زد و برای چند لحظه جلوی در ایستاد.
چشمهاش رو بست و با نفس عمیقی اجازه داد سوز سرد هوا پاییزی به صورتش سیلی بزنه.نه سوکجین، نه!
دیگه هرچقدر برای این مرد گریه کردی بس بود؛ تا سالها بعد از اون ماجرا قلبش برای نوازش لب و دستهای نامجون دلتنگ میشد و این حس رو با ریزش اشکهاش ابراز میکرد.
اما دیگه خبری از اون جین ضعیف و ترسو نبود. اون جین همون شب نحس با دستهای خودش دفن شد و زیر لایههای سنگین خاک سرد به خواب ابدی فرو رفت.حالا جین جدیدی اینجا زندگی میکرد که خودش روی زخمهاش مرحم گذاشته بود. خودش، خودش رو بغل کرده بود و هر شب بهش میگفت: "نترس، من اینجام، پیشت. اجازه نمیدم هیچ نگاه و دست کثیفی بهت بخوره."
"جین."
با شنیدن صدای نامجون از پشت سرش که با نفسنفس پشتش میدوید و سعی میکرد عصاش رو با خوش همراه بکنه، سریع اشکهاش رو پاک کرد.
اجازه نمیداد این مرد کمی از ضعف باقی موندهاش رو ببینه.بدون نگاه کردن بهش دستش رو توی جیب پالتوش برد و سریع قدمهاش رو سمت مخالف نامجون برد تا از دستش فرار بکنه اما انگار اون مرد پیر سمجتر از این حرفها بود.
"جین خواهش میکنم صبر کن و بیا همهچیز رو درست کنیم، میتونیم مثل قبل باهم توی یک خونه زندگی کنیم و هر روز و هر شب لبخند همدیگه رو نوازش کنیم. قول میدم بهت همهچیز بهتر...."
"اگه این قولهات هم مثل همونهاییه که وقتی یه جوون 18 ساله احمق بودم و باورت کردم، بهتره بپیچیشون و بندازیشون توی اشغالی، همونجایی که من تو رو انداختم."
"جین... سیریوس!"
جین با شنیدن لقب قدیمی که نامجون بهش میداد با عصبانیت برگشت و انگشتهای قویش رو دور یقه پیراهن مشکی نامجون حلقه کرد و محکم تکون داد.
توی اون تاریکی شب که فقط با نور کمسو چراغهای عابر کمی روشن شده بود، چشمهای جین از خشم و دلخوری و چشمهای نامجون از عشق به پسری که سالها ازش دور بود میدرخشید.
"دهنت رو ببند کیم نامجون فهمیدی؟ فقط اون لبهای لعنتیت رو به هم بدوز و دیگه هیچوقت من رو اونطوری صدا نکن. فکر کردی هنوز همون احمق قبلم که با حرفهای قشنگت خام بشم؟ نه... دیگه هیچوقت خام وعدههای دروغت نمیشم. اون موقع یه بچه یتیم ساده لوح بودم که فکر میکردم تو ناجیم باشی؛ نمیدونستم تو همون شیطانی هستی که من رو تا لبه پرتگاه میبری تا پرتم کنی بین تیغهای تیز بدبختی."
با صدایی که از شدت خشم و غم میلرزید فریاد زد و دست دیگهاش رو هم بالا آورد و با شدت بیشتر نامجون رو تکون داد.
YOU ARE READING
Sirius Namjin Version
Fanfiction𖧧 Name: Sirius pt1 #Sirius -✨ Genre: Romance, medical ⊹ کیم نامجون، فرد درستکار و سرشناسی توی کره که مدیر شرکتی برای واردات و صادرات خودرو هست. نامجون یک شب، پسری رو از مهمانی که دعوت شده بود نجات میده و زندگیش رو عوض میکنه؛ اما نامجون با وجود...