𝖯𝖠𝖱𝖳 𝟤𝟤

1.5K 173 38
                                    

هوا گرم تر از اونی بود که بخواد توی اب استخر یخ بزنه و بمیره اما با بلد نبودن شنا میتونست خفه بشه؟
لباس هاشو از تنش خارج کرد و به سمت پله های استخر قدم های کوتاهی برداشت. فکر نمیکرد با وجود لرزش پاهاش به پله های استخر برسه.

روی پله اول نشست و سرشو بین دستاش گرفت.افرادی بودن که بعد از مرگش ناراحت بشن؟ با خودکشی میتونست افکارشو خاموش کنه؟ نکنه تو اون دنیا هم مثل الانش بدبخت میبود؟ لحظه ای مکث کرد. ممکن بود اون دنیا هم عذاب بکشه؟ نکنه اون دنیا بدتر از الانش باشه. شاید اون هیجوقت به بهشت نمیرفت و با بستن چشماش و فرو رفتن در خواب ابدی خودش رو در جهنم میافت؟ شاید جهنم بهتر از این دنیا باشه.
روی پله دوم نشست.
با حس سردی اب لرزی به بدنش افتاد. حداقل جهنم گرم بود. اگه میرفت بهشت چی؟ چون اونجا درخت زیاد داره ممکنه سرد باشه. ولی میگن غذاهای خوشمزه ای داره.
قطره اشکی از چشماش پایین چکید. چه بلایی سرش اومده بود؟ سره کسی که حتی در بدترین موقعیت هم فکر خودکشی به سراغش نمیومد و همیشه به زندگی امید داشت. امید داشت که یه روزی همه چی درست میشه، اما الان؟

پله سوم. اب تقریبا تا روی سینش رو پوشنده بود و نفس کشیدن رو برایش سخت تر کرده بود.
خفه شدن درد داشت؟ اون همیشه از درد کشیدن بیزار بود. ولی شاید درد خفه شدن درد های قلبشو کمتر کنه.
خوب میشد مگه نه؟ اون امید داشت.امید داشت که بعد مرگش راحت خواهد بود. اما چرا برای زندگی امید نداشت؟ چرا امیدش به سوی دیگه ای پرواز کرده بود؟

پای راستش رو به ارومی روی پله چهارم قرار داد.
حرکت اب رو روی گردنش حس میکرد. با دستاش جلوی دهنش رو گرفت تا صدای گریه هاش بلند نشه.
چرا همیشه مواقع ناراحتی ارزو میکرد که کاش قلبی نداشت؟ مگه قلب بیچاره چه کاری انجام داد که ازش بیزار بود؟ چرا هیچوقت متوجه این نشد که همه مشکل ها توسط مغز برنامه ریزی میشن؟
مغز دستور میده بقیه اعضای بدن چه کاری انجام بدن.
مغز عملیات فکر کردن رو سازمان دهی میکنه. اگه این فکر های گاه و بی گاه نبودن شاید الان تو اتاقش درحال گریه بودن و لبه استخر به فکر خودکشی نبود.

سرشو به طرفین تکون داد و سعی کرد افکار مزاحمشو کنار بزنه.
دستی به چشم هایی که در اثر گریه های زیادش گود رفته و قرمزه شده بود کشید تا اشکای مزاحمو پس بزنه. اشکایی که باعث خیسی کل صورتش شده بودن رو پاک کرد و نفس عمیق اما لرزونی کشید.
اگه یکدفعه وارد اب میشد دردِ خفه شدنش کمتر میشد؟

_1
با گریه خنده ارومی کرد.
_2
نفس عمیق.
_3

خودشو رها کرد و وارد اب شد. تلاشی برای بالا اومدن نکرد. اگر هم میکرد موفق نمیشد مگه نه؟
چشماشو بست. عجیب بود که گریه نکرد. شاید هم کرده بود اما خیسی اشکاش با خیسی اب استخر مخلوط شده بود و حسش نمیکرد.
ریه هاش درد میکردن. علائم خفه شدن بود؟ داشت میمیرد؟ مرگ حس عجیبی داشت.







֗ 𝖣𝖠𝖱𝖪 𝖢𝖧𝖮𝖢𝖮𝖫𝖠𝖳𝖤֗︙𝖪𝖮𝖮𝖪𝖵Where stories live. Discover now