I'm sorry⭐

1.3K 114 62
                                    

ووت و کامنت فراموش نکنید

_________________________________

taehyung:
دورهمی شام بخوبی بدون اینکه حرفی زده بشه تموم شد..
خب بجز فلیکس منم استرس داشتم
از اونجایی که فهمیدم پدر مادر خوبی برای بچه هاشون نبودن
و..انگاری فلیکس قرار بوده بخاطر امگا بودنش سقط بشه..
جونگکوکم شغال عادی کارمندی پدرش ادامه میداد که خودش تصمیم گرفت توی شرکت دوستش نامجون و در کنارش معلمی ادامه بده
بدون هیچ پشتوانه ای..

کمی بعد از نشستنمون دورهم سوالا شروع شد
پ.ف(اگه یادتون باشه گفتم م.ف مادر فلیکس و پ.ف هم پدر فلیکس) : پدر مادرتون چیکاره ان?
-مادرم تور لیدر یک شرکته اقا و پدرم..از ما حدا زندگی میکنه

م.ف: یعنی پدر نداری?
-ها نه خانم فقط از بچگی بخاطر شغل هاشون باهم زندگی نمیکنن ماعم دیگه ازش خبری نداریم

ای کاش اینارو نمیگفتم
چشم غره های خفیفی که پدر مادرشون به جونگکوک و فلیکس میرفتن غیر قابل تحمل بود

هیونجین:خب تهیونگ..فک کنم وقتشه بریم دیر وقته!
فلیکس:ولی شماها که تازه اومدین..
هیونجین:تهیونگ! پاشو لباسات بردار

30 min later

-من جای فلیکس بودم بلاکت میکردم نه که پیام بدم!
+مامان بابای اون ریدن به ما!
-انقدر بهت بر نخوره حق دارن بفهمن بچشون پیش چه الفای لوسی بزرگ میشه
+من لوسم?جئون جونگکوک خوبه که زحمت بلند شدنم نداد

-واسه اونم دارم ولی کارتو که الفایی با امگات خوب نبود..اون کلی..
+کلی چی?
-به تو چه..تا از دلش در نیاری بهت نمیگم
+خیلی رو مخی تهیونگ..
-میدونم..مامان نمیاد امشب?
+نه

هردو بعد شب بخیر به اتاق امون رفتیم
داشتم میخوابیدم که گوشیم زنگ خورد
جونگکوک?
بشین تا جواب بدم👍🏻

Jungkook:

نباید انقدر بی اهمیت خودمو نشون میدادم..
بهش بر خورد? خب جلو اوما و اپام چیکارش کنم?
باید از یکی که شبیهشه بپرسم
فلیکس?
اره..
به سمت اتاقش رفتم و همینطوری رفتم تو
داشت اشکاشو پاک میکرد
هان?چرا?

اروم سمت تختش رفتم..هنوز نفهمیده بود اومدم
از پشت بغلش کردم
-هیشش اشکال نداره..گریه کن
+ه..هیونگ مشکل از..هق.. منه?
-چرا عزیزم?چیشده
+ه..هیونجین هق جوابم نمیده( خره🙏🏻 )

-نه..تقصیر تو نیست بلخره اونام حق داشتن ناراحت شن ولی این نه..نیاز نیست بهش پیم بدی...لیاقتت نداره( نه که خودت خیلی لیاقت داری❤ )
+هق باشه..میشه امشب پیش من بخوابی?
-اره چرا نشه جوجه?

و اروم کنار همدیگه به خواب رفتن

third person

هیونجین امروز تصمیم گرفت مدرسه نره
به بازار کوچیک نزدیک خونشون رفت
باید از دل فلیکسش در میورد
دکه کوچیکی دید که اکسسوری های نازی داشت
گردنبندهای مختلف دستبند های نازک
ولی...
اون انگشترای ست...
خیلی به چشم هیونجین اومده بود..
با خرید اونا به همراه یه جعبه سفید رنگ سمت پارک نزدیک مدرسه رفت
تک زنگ کوچیکی به فلیکس زد و پیام کوتاهی براش فرستاد[ دم پارک نزدیک مدرسه میبینمت🤍 ]

30 min later

دیگه نا امید شده بود
شروع کرد به فکر کردن
به برادرش..جئون جونگکوک.. اون برای برادرش مناسب بود?
چیمیگفت?
خودش لیاقت فلیکس داشت?
با دیدن سایه ادمی سریع بغلش نگاه کرد با دیدن فلیکس از جاش بلند شد و بغلش کرد
-ببخشید..

taehyung

چرا نیومد نازم بکشه?
چیه نکنه توقع این رو داره من برم بگم ببخشید دیشب از خونتون رفتم بیرون?
از صبح با فلیکس بی اهمیت به دیشب کلی حرف زدیم و خندیدیم
بعد از اون زنگ ها جیمینی هیونگم بهمون اضافه میشد
اما هربار  که جونگکوک رو میدید جونگکوک روش رو اونور میکرد و به راهش ادامه میداد..

-فلیکس داداشت چرا اینطوری میکنه? من باید ناراحت باشم نه داداش پر توقعت..
+منم..نمیدونم ولی وقتی کار هیون رو بهش گفتم عصبی بود و نفسای تند تند میکشید..فکر کنم بخاطر همون ناراحته

-چه ربطی داره?منم هیونجین سرزنش کردم ولی مگه با تو بد رفتاری کرد..قبول کن داداشت پروعه و بلد نیست بگه ببخشید..

+برو باهاش حرف بزن...الان احتمالن توی دفترشه( هر معلم دفتر شخصی داره برای کارای خودش ) ببین حرف حسابش چیه

10 min later

چرا جلوی دفتر جئون وایساده بود?
حرفای فلیکس روش تاثیر گذاشته بود و الان اونجا بود?
اروم در رو زد و بعد گفتن بیا تو داخل شد
اون کی بود?مین یونا? اون دختره پول پرست?
مین یونا...
تو کلاس هیونجین بود و هیون ازش شنیده بود بخاطر پول با یه پیرمرد هم خوابیده

الان اون پیش جفتش چه غلطی میکرد?
یونا بعد گفتن اقای جئون بعدا حرف میزنیم از اتاق کوچیک رفت بیرون
-نباید بهم توضیح بدی?
+چیو?
-چیو? این اینجا چیکار میکنه?دلیل رفتارات چیه?بی محلی های الکی و چرتت چیه?همین دخترس نه?

+هوفف..چرا انقدر تند میری تهیونگ?هیشکی به من نزدیک نشده و دلیل رفتارمم این دختر نیست اصلا کاریم نداشت حرفاش درسی بود..
-پس..پس دلیل رفتارات چیه هان

جئون اروم از پشت میزش بلند شد و سمتم اومد
پین دیوارم کرد و اروم گفت
+دوره قبل راتم..هیچوقت حوصله ندارم.. چیه? میتونی حوصلمو سر جاش بیاری?

_________________________________

30 کا ریدر...
مرسیی
واقعا مرسی🤍
امیدوارم خوشتون اومده باشه
فعلااا

are you kidding me???Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora