lalala⭐

2.7K 181 40
                                    

third person:
night:

اونشب یونگی ساکت موند و فقط با گفتن میفهمینی بحث رو تموم کرد و از همه بخاطر کار هاش عذرخواهی کرد
تهیونگ هیونجین به خونشون رفتن تا کمی استراحت کنن
از فردا امتحانات میان ترم شروع میشد
خب این عادیه که هر دانش اموزی نگران امتحانا و نمراتش که حاصل زحمت خودش هست بشه
ولی استاد ریاضیشون(اقای جونگکوکیی) گفته بود برای ریاضی نگران نباشه سر جلسه میاد کمک میکنه
تهیونگ نمیفهمید چرا فقط جئون با اون خوبه
فیلیکس ماجرارو نتونست کامل برای تهیونگ توضیح بده و همین خیلی رو مخ بود
جئون قبلا به فی..
نه این حرف ها چرنده

morning at 7 o'clock :
taehyung:

دلم میخواد اعتصاب کنم..
من نمیخوام امتحان بدمممناللیعفسعفسفتقص
با قیافه خسته با هیون از خونه رفتیم بیرون ترجیح دادیم پیاده تا مدرسه بریم
با ناراحتی کامل سرجام نشستم
-از زندگی متنفرم...چرا باید امتحان بدیم؟ چراااا مکه نباید یاد بگیریم خب چرا از اوایل سال ها؟ من نمیخوا..

بعد شنیدن صدای خنده ای بالا رو نگا کردم
-اقای جئون فیلیکس به چه فاکی دقیقا میخندیی سگگ
-اقای کیم دقت کردی خیلی غرغرویی؟
-زهرمار

بعد حرفم مدیر اومد چند تا از نکات امتحانی چرت پرت که تقلب نکنیم اینا رو گفت(مثل مدارس زیبای ایران🥰👍🏻)
برگه های امتحان ادبیاتت پخش کردن

20 min later

هرچی بهم الهام شد نوشتم👍🏻
با فیلیکس از سالن امتحان خارج شد
-راستی میایی برای امتحان فردا باهم بخونیم؟امشب اپام میره. سفر کاری هیونگمم سال بالاییه بهش میگم بره تو اتاقش
-خب..من باشید اول اجازه بگیرم بعدش بهت میگم

-الان به زنگ بزن خودم با اومات حرف میزنم
-ب..باشه

فیلیکس با گوشیش شماره مامانش گرفت و دعا دعا میکرد مادرش چیز بدی نگه

مادر فیلیکس(اگه نوشتم مادر ف بدونید همون مادر فیلیکسه):الو
-سلام..من کیم تهیونگ هستم دوست فیلیکس ببخشید فیلیکس میشه شب بمونه پیش من لطفاااا

-خ..خب چی بگم بمونه فقط..
-باشه مرسی خدافظ

سریع گوشی قطع کردم تا خونه پیاده رفتیم خندیدیم
پسره خوب نازیه
کلید در انداختم رفتیم تو
-هیونگ خونه ای؟فیلیکس؟حالت خوبه؟
-ج..جفت..

هیونجین با سرعت از پله ها پایین اومد به فیلیکس خیره شد
چشماش جوری بود که انگار داره صورت فیلیکس تحسین میکنه
گرگاشون بالا پایین میپریدن خوشحالی میکردن اما فیلیکس..

-حالت خوبه چرا حرف نمیزنی؟
-ن..نه نباید ج..جفت پیدا کنم ن..نه باید برم..ل..لطفا باید برم
فیلکیس به سمت در دویید اما ارنجش تو دستای هیونجین گیر کرد اونو سمت بغلش برو بغلش کرد:
-باشه..اروم باش..اشکالی نداره میزارم بری ولی بعد از اینکه اروم شدی من خودم برادر امگا دارم بهت صدمه نمیزنم کوچولو

فیلیکس با ترس خودش بیشتر بین تن قوی جفتش کرد الان میشد فهمید حس بهتری داره و نمیخواد بره
-حالت بهتره؟
-خوبم

تهیونگ اروم دستشو گرفت به حال برو روی صندلی نشوند:
-چرا نباید جفتت پیدا میکردی؟اگه دوست نداری الان جقت داشته باشی هیون میتونه برات صبر کنه

-من خانوادم..
-نیازی نیست توضیح بدی از اخلاقات فهمیدم سختگیرن اذیت میکنن ولی نگران نباش تو این ماجرا من هیونجین اپام هم هستیم و وقتی الفات تورو بخواد همچی درست و طبق روال پیش میره

-کاشکی خانوادم شما بودید
-تو از الان خانواده منی کیم فیلیکس

Jung kook:

-نمیدونی پیش کدوم دوستشه؟میخوای دوباره ابروریزی کنه؟
-من نمیدونم یکی زنک زد به اسم کیم ت..تیونگی تهیونگ نمیدونم برو فقط پیداش کن بیارش خونه
-کیم تهیونگ؟ شاگردمه
-فقط عجله کن ایندفعه هم اگر فرار کنه میفته رو دستمون

گوشی قطع کردم راه افتادم سمت خونه تهیونگ
فکرشم نمیکردم صمیمی بشن
20 min later:

بعد زدن زنگ پشت در وایسادم که در باز شد
فیلیکس:خیلی گشنمه مرسی که زود او..
با دیدنم حرفش قطع کرد از در فاصله گرفت
لبخند روی لبش محو شد دوباره با دندوناش پوست لبشو داشت میکند
-بیا بریم خونه
-اوه اقای جئون بیاید تو
-نه مر..
-لطفااا اقا میدونید که شنبه امتحان داریم بیاید با ما باشیید

گفتن لطفا از دهن کیم تهیونگ خیلی جذاب دل فریبه..
_______________________________________

فکرشم نمیکردم وقت خالی گیر بیارم که بنویسم
ولی لطفا این و پارت قبل دوست داشته باشیننن
امتحاناتونم خوب بدیننن🤍

are you kidding me???Where stories live. Discover now