call my name...

71 8 0
                                    


_ مسافران محترم هواپیما تا چند دقیقه دیگر در فرودگاه فرود خواهد آمد حین خروج از درب آرامش خود را حفظ کنید...‌‌..

_هی جونگکوک بلند شو... رسیدیم
_ آیشش ولم کن بابا..... انقدر صندلی این هواپیمای مسخره سفت و کوچیک بود کمرم شکست
اگه بهم زودتر میگفتین هواپیمای شخصی مو میفرستادم .....اخخخ ....گردنم..
_ بسه ... انقدر پولتو به رخمون نکش .... یه بارم اینجوری سفر کن حال فقرا رو درک کنی بچه

و بعد چند بار با کف دست به روی قفسه سینه جونگکوک ضربه آهسته زد..

ساعت 11 صبح به وقت کره وارد سئول شدند
سه پسر روی پله های فرودگاه در حال پایین اومدن بودن که :

_ اوع... بچه ها اون پایینو.... ببینین کیا اومدن استقبالمون

مربی نامجون با ذوق گفت و انگشت اشاره اش رو به سمت پایین نشون داد ؛ جونگکوک و تهیونگ هم رد انگشت اشاره اون رو دنبال کردن و چشماشون از ذوق برق زد تمام اعضای باشگاه به همراه جیمین و شوگا و جین به استقبال اونها اومده بودن

تک تک جلو اومدن و تهیونگ رو در آغوش کشیدن و پیروزی ارزشمند ش رو بهش تبریک گفتن

_ یاااا تهیونگاااا تو واقعا بازم گل کاشتیا.... آفرین دمت گرم.....
جیمین اینو گفت و دستاشو از دور گردن تهیونگ باز کرد

_ واااو .... تهیونگ پسر چه قدر تو خفنی مرد... واااو
کاش بعضی ها هم یکم از تو یاد بگیرن ....

جین در حالی که به جونگکوک چشم غره میرفت این جمله رو رو به تهیونگ گفت

تهیونگ خنده مصنوعی زد :
_ ها ها ها.... خب دیگه کافیه رفقا خیلی ممنون که امروز تا اینجا برای دیدن ما زحمت کشیدین...دیگه بریم که دیر شد اینجا رو هم خلوت کنین مسافرا ناراحت میشن اینجوری گردهمایی کردیم :))
جیمین آهسته با آرنج دستش به پهلوی شوگا زد و گفت:
_آیشش.... پسره ضدحال بازم برگشت به حالت کارخونه اش ^^
_ بسه جیمینی بیا بریم راست میگه خب....
_یونگیااا..... تو هم که از اون بدتری .... این همه راه پاشدیم اومدیم استقبال مثلا هااا نباید گرم تر رفتار کنه؟
_ جیمین شی... تو که اخلاق تهیونگ رو میشناسی
پس غر نزن و راه بیوفت
جیمین چپ چپ بهش نگاه کرد و در آخر روشو از پسر دیگه برگردوند و با حالت قهر دور شد...

جین از داخل جمعیت خودش رو به نامجون رسوند و واسه اینکه صدا به صدا نمی‌رسید با تن صدای بلند تری حرف میزد :

_ اووو...... نامجوناااا.... بهت تبریک میگم مرد .....مربی بهترین بوکسور کره بودن چه حسی داره؟ بیا اینجا.....

دستاش رو باز کرد و خودش رو روی نامجون انداخت:

_ها ها.... ممنونم رفیق .... خوشحالم اینجا میبینمت....

 خوشحالم اینجا میبینمت

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
 On the green road    🔳  (VKook)Where stories live. Discover now